تناسب استراتژیک چیست؟
سال 88 در تدارک مراسم عروسی بودیم. فیلمبردار خوش ذوق، آقای محمدرضا نجفی سه تا بسته فیلمبرداری به ما پیشنهاد داده بود. بسته اول شامل دو تا دوربین با قیمت چهارصد هزار تومان، بسته دوم شامل کرین و سه تا فیلمبردار با قیمت هشتصد هزار تومان و بسته سوم کرین و ریل فیلمرداری همراه با اکیپ کامل، حدود سه میلیون تومان.
از آقای نجفی سوال کردم روی بسته سوم، چقدر امکان تخفیف وجود دارد؟ نظر من این بود که اگر حدود یک میلیون تومان تخفیف بدهد، من بسته سوم را انتخاب کنم.
پاسخی که ایشان در آن لحظه بمن دادند، برای همیشه در ذهنم حک شد و بارها این پرسش و پاسخ را در کلاس های MBA نقل کرده ام.
پاسخ ایشان در واقع همان تناسب استراتژیک با زبان ساده و هنری خودشان بود. به من گفتند که اگر قصد دارید بسته سوم را انتخاب کنید، باید دقت کنید این اکیپ و تشکیلات حرفه ای، جای مانور زیادی لازم دارد. در واقع باید یک باغ بزرگ و مجلل اجاره کنید. طبیعتا شما نمی توانید یک باغ مجلل و این تشکیلات حرفه ای فیلم برداری را اجاره کنید، و بعد با یک ماشین پراید وارد تالار شوید، بلکه نیاز دارید که ماشین عروس شما بنز یا BMW یا یک ماشین مدل بالا باشد. اگر ماشین لاکچری را هم اجاره کردید باید یک منوی شام در حد عالی سفارش دهید و گرنه میهمانان شما با مشاهده این تشکیلات و یک منوی شام ساده، شما را مورد تمسخر قرار خواهند داد.
فرضا شما بتوانید از پس همه این موارد بربیایید، یعنی بتوانید یک باغ مجلل، ماشین مدل بالا، منوی غذای حرفه ای و سیستم فیلمبرداری و موسیقی آنچنانی هم قرارداد ببندید، آنگاه یک چیز می ماند که شما نمی توانید با پول آن را بخرید و یا تغییری در آن ایجاد کنید. بنابراین باید همه برنامه ها را با آن مورد هماهنگ کنید، و آن مورد، همان میهمانان شما هستند.
ابتدا باید سطح کمی و کیفی میهمانها را در نظر بگیر، آن گاه متناسب با آنها، باغ و متناسب با باغ، منوی شام و سیستم فیلمبرداری و … را سفارش بده.
تناسب استراتژیک یعنی این.
تناسب استراتژیک همان انضباط مالی ، همان نظم راهبردی، همان سلسله مراتب اهداف و برنامه هاست. چیزی که باعث ورشکستگی کسب و کارها می شود، نداشتن درآمد و یا کاهش فروش و یا نداشتن تبلیغات نیست، بلکه عدم تناسب استراتژیک است. کسب و کاری که قصد دارد وارد بازار مویرگی و یا بازار انبوه شود، به برندسازی و تبلغات محیطی نیاز دارد. کسب و کاری که تبلیغات محیطی وسیعی می کند، باید سیستم فروش یکپارچه ای را ساماندهی بکند. یک سیستم فروش یکپارچه، باید با یک سیستم تولید منظم و مقرون به صرفه پشتیبانی شود. برای تولید مقرون به صرفه، تامین ارزان مواد اولیه ضروری است و تامین ارزان مواد اولیه نیاز به سرمایه درگردش مناسب دارد.
کسب و کاری که مواد اولیه را قطره چکانی تزریق می کند، نمی تواند با کسب و کارهایی که به زنجیره تامین قوی متصل هستند رقابت کند. به عنوان مثال یک کارخانه رب انار در آمریکا، سی هزار هکتار باغ انار در تملک دارد. یک کارخانه تولید میوه خشک، زمانی می تواند فروش مویرگی داشته باشد که یک سردخانه میوه بزرگ در اختیار داشته باشد، وگرنه با تبلیغات محیطی و سرمایه گذاری روی فروش دیجیتال، این تناسب برقرار نخواهد شد.
حال می توانید ببینید چرا کسب و کارهای تولیدی کوچک نمی توانند وارد بازار شوند و در بلند مدت به سود پایدار برسند.
نوآوری یعنی اینکه شما در همان مثال مراسم عروسی، میهمانان را با شتر شکم پر شگفت زده کنید و یا اینکه از قاشق و چنگال چوبی استفاده کنید و یا اینکه چند طنزپرداز و یا شعبده باز دعوت کنید و یا اینکه از لحظه ورود تک تک میهمانان عکس بگیرید و در همان مراسم عکس را پرینت گرفته و به آنها تحویل دهید. همه این کارها را می توانید یک روز قبل تصمیم بگیرید و اجرا کنید. اما سطح کیفی و کمی میهمانان را نمی توانید یک روز قبل تغییر دهید. اگر سطح اجتماعی و فرهنگی میهمانان شما، با برنامه هایی که تدارک دیده اید، تناسب نداشته باشد، باید منتظر رخدادهای عجیب و غریب باشید.
بنابراین تنها چیزی که نمی توانید، یک شبه تغییر دهید میهمانان شماست و همه چیز باید با نوع و سطح میهمانان هماهنگ شود. آن چیزی که از یک مراسم عروسی یک شب خاطره انگیز می سازد، نوع و سطح میهمانان است و این همان مزیت رقابتی است. یک مزیت رقابتی در کوتاه مدت به دست آوردنی نیست، البته شما می توانید از هم اکنون تصمیم بگیرید که سطح کمی و کیفی مراسم پانزدهیمن سالگرد عروسی تان را هم اکنون تعیین کنید، مشروط بر اینکه در پانزده سال پیش رو، تلاش کنید دوستان جدید، سبک زندگی جدید، و روابط جدید خلق کنید.
دیدگاهتان را بنویسید