مهارت یادگیری
یادگیري یعنی این که فرد، آگاهانه رفتارش را تغییر دهد و این تغییر رفتار دائمی باشد. این رفتار جدید، باید مستمر و نهادینه شده باشد تا بتوانیم آن را جزئی از مهارت یادگیری بدانیم.
یادگیري به طور کلی یعنی تغییر دادن رفتار بر اساس خواسته ها و شرایط محیط. اکثر افراد اگر فقط و فقط اگر به دانشی که دارند عمل نمایند، به موفقیت هاي چشم گیر دست خواهند یافت. مشکل ما در عمل کردن است. ما آموزش هاي زیادي دیده ایم، اما به اندازه کافی یاد نگرفته ایم.
در ادامه به مفهوم این مهارت و تفاوت آن با مهارت آموزش می پردازیم.
تفاوت آموزش با یادگیری
مهارت یادگیری، به معنای آموزش نیست. آموزش هم به معنای یادگیری نیست. یادگیری با آموزش به شکل بنیادی متفاوت است. آموزش از بیرون اتفاق می افتد و یادگیری از درون. آموزش یعنی انتقال دانش و یادگیري یعنی تغییر آگاهانه رفتار. در واقع آموزش را مدارس و دانشگاه ها و اساتید انجام می دهند، اما یادگیری در درون ما (دانش پذیران) اتفاق می افتد. هر آموزشی منجر به یادگیری نمی شود.
هر یادگیری نیز نتیجه آموزش نیست. یادگیری می تواند نتیجه آموزش باشد، می تواند نتیجه تجربه مستقیم فرد باشد، می تواند حاصل تفکر عمیق ما هم باشد .
ممکن است فرد چیزی را مشاهده کند یا آموزش ببیند، اما بر خلاف آن عمل کند. آنچه ما نیاز داریم و آنچه کارکنان سازمان ها و کودکان و جامعه نیاز دارند، آموزش نیست، بلکه یادگیری است. هم در توسعه فردی و هم در توسعۀ سازمان، آموزش به هیچ وجه کافی نیست. بلکه باید فرایند یادگیری پیگیری شود.
در واقع آموزش موثر آموزشی است که منجر به یادگیری شود . مدیران می خواهند کارکنانشان کمتر تأخیر کنند، با رغبت بیشتری کارشان را انجام دهند، منظم تر باشند و … .
این ها رفتارهایی است که باید تغییر کند. برای این که این رفتارها شکل بگیرد، ممکن است یک الگوسازي مفید و مؤثر کافی باشد.
نکاتی که هنگام یادگیری باید به آن دقت داشته باشید
نکته اي که باید در مورد یادگیری به مدیران گفته شود این است که، اولا به جای آموزش کارکنان، به دنبال یادگیری آن ها باشند. زیرا تنها آموزش کافی نیست. باید یادگیری ایجاد کرد. ثانیا کارکنان رفتارهایی را یاد می گیرند که به آن ها علاقه مند باشند. پس باید به به زمینه های انگیزشی و روانشناختی یادگیری توجه کرد.
در واقع با زور و تهدید نمی توان رفتار آن ها را تغییر داد. ممکن است در کوتاه مدت این اتفاق بیافتد، اما در بلند مدت و یا در زمان هایی که تحت کنترل شما نیستند، جور دیگری رفتار خواهند کرد. ثالثا، براي یادگیري کارکنان باید الگوسازی صورت گیرد .
هر رفتار جدیدي که بخواهد در سازمان پیاده شود، در وهلۀ اول باید شخص مدیر آن رفتار را انجام دهد و به آن پایبند باشد. مثلا اگر بارها به کودکی تاکید شود که پوست میوه را نباید از شیشه ماشین به بیرون پرت کند، لیکن والدین او یک بار خودشان پوست میوه را از شیشه ماشین به بیرون پرت کنند، همین یک بار کافی است تا کودک نیز رفتار آن ها را تقلید کند.
میکروکانتنت و یادگیری
تحقیقات نشان می دهد، بیش از 50 % مردم، حداکثر 10 ثانیه روی یک صفحه در شبکه های اجتماعی یا وب سایت ها می مانند. مجموعه تغییرات اجتماعی و فن آوری در عصر حاضر، سبک زندگی و نگرش ها و علایق مردم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است .
در دنیاي بازاریابی، کاهش وفاداري مردم به برندها، دمدمی مزاج بودن مشتري ها، افزایش استرس، و تعارض هاي زیاد بین کار و زندگی و ده ها مسئلۀ دیگر، از جمله این تغییرات است. به طور کلی در دنیاي آموزش نیز محتوای میکروکانتنت یا quick learn در حال حاضر رو به گسترش است و این استراتژی کاربردی ترین شیوه آموزش و یادگیری به شمار می رود.
منظور این است که اگر قصد ایجاد تغییر رفتار کودکتان را دارید، بهتر است دستورات شما کوتاه و ساده باشد. اگر هم می خواهید حرف هاي شما در دیگران اثر داشته باشد، باید مختصر و مفید حرف بزنید و اگر هم می خواهید آموزشی را ارائه دهید که منجر به یادگیری شود، باید مطالب شما ساده و خلاصه باشد.
مثال هایی از مهارت یادگیری
برای اینکه مهارت یادگیری را بیشتر درک کنیم، کافی است به مثال های ذیل دقت کنیم:
کودکی که به تازگی مدام لجبازی می کند، در واقع رفتار جدیدی را یاد گرفته است . کارمندی که بعد از استخدام، مدام لباس رسمی می پوشد، در واقع رسمی بودن را یاد گرفته است. کارمندی که اخیراً رابطه اش با همکاران بهبود یافته، در واقع مهارت های ارتباطی را یاد گرفته است.
البته همانطور که گفته شد، رفتار جدید باید مستمر و نهادینه شده باشد. مثلاً کارمندی که بعد از یک توبیخ در محیط کار منظم تر شده لیکن بعد از مدت کوتاهی به رفتارهای سابق خود بر می گردد، نمی توانیم بگوییم که نظم را یاد گرفته است.
نتیجه گیری
اگر به آنچه که می دانید عمل نکنید، دانش شما هیچ سودی نخواهد داشت. نه تنها فرد، بلکه سازمان ها هم باید مهارت های یادگیری را به دست بیاورند. اریک ریس، شرط بقای سازمان ها در عصر حاضر را یادگیری می داند. به همین دلیل است که مدیران سازمان ها به جای آموزش کارکنان، باید به دنبال یادگیری آن ها باشند.
بنابراین، نه تنها مدیران سازمان ها، بلکه تمامی کارکنان یک سازمان باید در راستای کسب مهارت یادگیری بکوشند و به دانش خود عمل نمایند تا موفقیت خود و سازمان را تضمین کنند.
منبع: کتاب نقشه راه یادگیری MBA نوشته دکتر علی جمشیدی
دیدگاهتان را بنویسید