جستجو برای:
سبد خرید 0
  • صفحه اصلی
  • دپارتمان های آموزشی
    • دانلود کاتالوگ دوره ها
    • دپارتمان مدیریت
      • مدیریت عالی کسب و کار DBA
      • مدیریت اجرایی کسب و کار MBA
    • دپارتمان آیلتس و زبان های خارجه
      • دپارتمان آیلتس
      • دپارتمان زبان های خارجه
      • تعیین سطح
    • دپارتمان دوره های کوتاه مدت
    • دپارتمان فنی و مهندسی
      • طراحی وب
      • حسابداری
      • ICDL
    • دپارتمان عمران
    • اساتید
  • محصولات
    • کتاب
    • پادکست صوتی
  • خدمات
    • مشاوره کسب و کار
    • دیجیتال مارکتینگ
    • نرم افزار ماد سی آر ام
  • مجله کسب و کار
  • رویدادها
  • تصاویر و ویدیوها
    • گالری تصاویر
    • ویدیوها
  • ارتباط با ما
موسسه کسب و کار ماد

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

یا

ارسال مجدد رمز عبور یکبار مصرف (00:60)

ثبت نام

داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در privacy policy ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

ارسال مجدد رمز عبور یکبار مصرف (00:60)
موسسه کسب و کار ماد
  • صفحه اصلی
  • دپارتمان های آموزشی
    • دانلود کاتالوگ دوره ها
    • دپارتمان مدیریت
      • مدیریت عالی کسب و کار DBA
      • مدیریت اجرایی کسب و کار MBA
    • دپارتمان آیلتس و زبان های خارجه
      • دپارتمان آیلتس
      • دپارتمان زبان های خارجه
      • تعیین سطح
    • دپارتمان دوره های کوتاه مدت
    • دپارتمان فنی و مهندسی
      • طراحی وب
      • حسابداری
      • ICDL
    • دپارتمان عمران
    • اساتید
  • محصولات
    • کتاب
    • پادکست صوتی
  • خدمات
    • مشاوره کسب و کار
    • دیجیتال مارکتینگ
    • نرم افزار ماد سی آر ام
  • مجله کسب و کار
  • رویدادها
  • تصاویر و ویدیوها
    • گالری تصاویر
    • ویدیوها
  • ارتباط با ما
شروع کنید
0
موسسه کسب و کار ماد > مجله کسب و کار > مدیریت کسب و کار > توسعه فردی > کاربردی ترین مهارتهای توسعه فردی

کاربردی ترین مهارتهای توسعه فردی

20 خرداد 1402
ارسال شده توسط 1144487_79262
توسعه فردی
مهارتهای توسعه فردی

آنچه در این مطلب خواهید خواند:

مهارت یادگیری

یادگیری یعنی این که فرد، آگاهانه رفتارش را تغییر دهد و این تغییر رفتار دائمی باشد !!! کودکی که به تازگی مدام لجبازی می‌کند، در واقع رفتار جدیدی را یاد گرفته است. کارمندی که بعد از استخدام، مدام لباس رسمی می‌پوشد، در واقع رسمی بودن را یاد گرفته است. کارمندی که اخیراً رابطه‌اش با همکاران بهبود یافته، مهارت‌های ارتباطی را یاد گرفته است.
رفتار جدید باید مستمر و نهادینه شده باشد. مثلاً کارمندی که بعد از یک توبیخ در محیط کار منظم تر شده لیکن بعد از مدّت کوتاهی به رفتارهای سابق خود بر می‌گردد، نمی‌توانیم بگوییم که نظم را یاد گرفته است.
مادری آشفته را تصوّر کنید که به اطرافیان تعریف می‌کند : “پسر هفت ساله‌ام اخیراً یاد گرفته داره فحش می‌ده! منظور از “یاد گرفته” در اینجا به معنای این نیست که چیزی را شنیده و یا چیزی را آموزش دیده است، بلکه منظور این است که آن پسر بچّه عملا فحش دادن را یاد گرفته است.
تعریف استیفن رابینز از یادگیری: یادگیری یعنی هر نوع تغییر رفتار نسبتاً دائمی که در نتیجه نوعی تجربه رخ دهد.
توسعة فردی بدون مهارت یادگیری یعنی هیچ
. مطالعة انبوه کتاب‌ها و مطالب آموزشی و شرکت در ده‌ها دورة آموزشی بدون مهارت یادگیری، صرفاً وقت هدر دادن است.

تمثیل زیبایی از سعدی:
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند، یکی آن که آموخت و نکرد، دیگر آن که اندوخت و نخورد.
اگر به آنچه که می‌دانید عمل نکنید، دانش شما هیچ سودی نخواهد داشت. نه تنها فرد، بلکه سازمان‌ها هم باید مهارت‌های یادگیری را به دست بیاورند. اریک ریس ، شرط بقای سازمان‌ها در عصر حاضر را یادگیری می‌داند. یادگیری به طور کلی یعنی تغییر دادن رفتار بر اساس خواسته‌ها و شرایط محیط. اکثر افراد اگر فقط و فقط به دانشی که دارند عمل نمایند، به موفقیت‌های چشم گیری دست خواهند یافت. مشکل ما در عمل کردن است. ما آموزش‌های زیادی دیده‌ایم، امّا به اندازة کافی یاد نگرفته‌ایم.

تفاوت آموزش با یادگیری

یادگیری، آموزش نیست. آموزش هم یادگیری نیست. یادگیری با آموزش به شکل بنیادی متفاوت است. آموزش از بیرون اتفاق می‌افتد و یادگیری از درون. آموزش یعنی انتقال دانش و یادگیری یعنی تغییر آگاهانة رفتار. در واقع آموزش را مدارس و دانشگاه‌ها و اساتید انجام می‌دهند، امّا یادگیری در درون ما (دانش‌پذیران) اتفاق می‌افتد. هر آموزشی منجر به یادگیری نمی‌شود. هر یادگیری نیز نتیجه آموزش نیست. یادگیری می‌تواند نتیجة آموزش باشد، می‌تواند نتیجة تجربة مستقیم فرد باشد، می‌تواند حاصل تفکّر عمیق ما هم باشد. برخی مواقع نیز یادگیری، عکس آموزش است. یعنی فرد چیزی را آموزش می‌بیند، درحالی‌که برخلاف آن عمل می‌کند. جالب ترین مصداق این مسئله سخن زیبای سعدی است:
ادب از که آموختی؟ از بی ادبان…!
ممکن است فرد چیزی را مشاهده کن و یا آموزش ببیند، امّا بر خلاف آن عمل کند. آنچه ما نیاز داریم و آنچه کارکنان سازمان‌ها و کودکان و جامعه نیاز دارند، آموزش نیست، بلکه یادگیری است. هم در توسعة فردی و هم در توسعة سازمان، آموزش به هیچ وجه کافی نیست. بلکه باید فرایند یادگیری پیگیری شود. در واقع آموزش مؤثّر آموزشی است که منجر به یادگیری شود. مدیران می‌خواهند کارکنانشان کمتر تأخیر کنند، با رغبت بیشتری کارشان را انجام دهند، منظم تر باشند و … این‌ها رفتارهایی است که باید تغییر کند. برای این که این رفتارها شکل بگیرد، ممکن است یک الگوسازی مفید و مؤثر کافی باشد.
نکته‌ای که باید در مورد یادگیری به مدیران گفته شود این است که، اوّلاً به جای آموزش کارکنان، به دنبال یادگیری آن‌ها باشند. زیرا تنها آموزش کافی نیست. باید یادگیری ایجاد کرد. ثانیاً کارکنان رفتارهایی را یاد می‌گیرند که به آن‌ها علاقه مند باشند. پس باید به زمینه‌های انگیزشی و روانشناختی یادگیری توجه کرد. در واقع با زور و تهدید نمی‌توان رفتار آن‌ها را تغییر داد. ممکن است در کوتاه مدّت این اتفاق بیافتد، امّا در بلند مدّت و یا در زمان‌هایی که تحت کنترل شما نیستند، جور دیگری رفتار خواهند کرد. ثالثاً، برای یادگیری کارکنان باید الگوسازی صورت گیرد. هر رفتار جدیدی که بخواهد در سازمان پیاده شود، در وهلة اوّل باید شخص مدیر آن رفتار را انجام دهد و به آن پایبند باشد. مثلاً اگر بارها به کودکی تأکید شود که پوست میوه را نباید از شیشه ماشین به بیرون پرت کند، لیکن والدین او یک بار خودشان پوست میوه را از شیشة ماشین به بیرون پرت کنند، همین یک بار کافی است تا کودک نیز رفتار آن‌ها را تقلید کند.

میکروکانتنت و یادگیری

تحقیقات نشان می‌دهد، بیش از 50% مردم، حداکثر 10 ثانیه روی یک صفحه در شبکه‌های اجتماعی یا وب سایت‌ها می‌مانند. مجموعه تغییرات اجتماعی و فن‌آوری در عصر حاضر، سبک زندگی و نگرش‌ها و علائق مردم را به شدّت تحت تأثیر قرار داده است. در دنیای بازاریابی، کاهش وفاداری مردم به برندها، دمدمی مزاج بودن مشتری‌ها، افزایش استرس و تعارض‌های زیاد بین کار و زندگی و ده‌ها مسئلة دیگر، از جملة این تغییرات است. به طور کلی در دنیای آموزش نیز محتوای میکروکانتنت و یا quick learn در حال حاضر رو به گسترش است و این استراتژی کاربردی ترین شیوة آموزش و یادگیری به شمار می‌رود. منظور این است که اگر قصد ایجاد تغییر رفتار کودکتان را دارید، بهتر است دستورات شما کوتاه و ساده باشد. اگر هم می‌خواهید حرف‌های شما در دیگران اثر داشته باشد، باید مختصر و مفید حرف بزنید و اگر هم می‌خواهید آموزشی را ارائه دهید که منجر به یادگیری شود، باید مطالب شما ساده و خلاصه باشد.

مهارت زبان بدن

قبل از آنکه در هر جلسه ای لب به سخن بگشایید، زبان بدن شما با دیگران حرف می زند.زبان بدن (Body Language) یکی از بخش‌های جذّاب و مهم مهارت‌های ارتباطی محسوب می‌شود. مهارت‌های زبان بدن به ما کمک می‌کند در هر نوع ارتباط یا مذاکره با دیگران، پیام خود را به شکلی دقیق‌تر و مناسب‌تر برای طرف مقابل ارسال کرده و نیز، پیام‌های او را تا حد امکان به شکلی دقیق‌تر دریافت و تفسیر کنیم. زبان بدن را می‌توان زیرمجموعه‌ی از ارتباطات غیرکلامی دانست. بدیهی است که وقتی فردی را در یک جلسه یا میهمانی یا در خیابان و محیط کار می‌بینید، ارتباط غیرکلامی در قالب زبان بدن، پیش از ارتباط کلامی آغاز می‌شود.

نحوة پوشش، لبخند زدن، سرتکان دادن، نشستن و ایستادن، سکوت کردن، دیر رفتن به یک جلسه، انتخاب نحوة بسته بندی هدیة تولّد، حرکات دست، زاویة نگاه و… همه و همه از پیام‌های غیرکلامی هستند. دقّت نمایید زبان بدن، صرفاً به بخشی از پیام‌های غیرکلامی اشاره دارد که ما با استفاده از اعضای بدن و چهرة خود، ارسال و دریافت می‌کنیم.
در مورد زبان بدن باید دقّت کرد زبان بدن نیز مانند هر زبان دیگری دارای ساختار می‌باشد. یعنی حروفی دارد که کلمات را تشکیل می‌دهند و این کلمات جمله و نهایتاً جمله‌ها یک متن را می‌سازند. این که فردی در جلسه صورتش را به شکل خاص و غیرطبیعی می‌خارد، یک حرف است. باید دید حروف قبلی و بعدی کدامند؟ کلمه‌های قبلی و بعدی کدامند و در نهایت این کلمه‌ها در چه متنی بیان می‌شوند؟
همچنین دقّت نمایید که هر پیامی که به کمک ابزاری غیر از کلمات برای طرف مقابل ارسال می‌شود، یک پیام غیرکلامی است و دانشی که مجموعه پیام‌های غیرکلامی و شیوة ارسال و نحوه تأثیر آن‌ها بر مخاطب را بررسی و تحلیل می‌کند، دانش ارتباط غیرکلامی نامیده می‌شود.
اگر شما هم از افرادی هستید که به موضوع زبان بدن علاقه دارید، بهتر است این نکته را مد نظر داشته باشید که اوّلاً دانش زبان بدن از جمله موضوعاتی است که به شدّت گرفتار ویترین شده و توسط بازاریان مدیریت می‌شود. آنچنان که در تفاسیر زبان بدن و راه‌کارهای آن سخن رانده می‌شود، در بین اساتید و دانشگاهیان اعتبار چندانی ندارد. تفسیر زبان بدن هیچ گاه قطعیت ندارد و کاهش خطا در تفاسیر آن مستلزم دانش و تجربة وسیعی از علوم روانشناسی و رفتاری است. به طور کلی مجموعه علوم زبان بدن را باید جهت برقراری ارتباط مؤثّر تر و افزایش تأثیرگذاری در ارتباطات به کار گرفت و کمتر به مقولة تفسیر حالات و ژست‌ها و حرکات افراد توجه نمود. گرچه این مقوله نیز جایگاه خاص خود را دارد. این که در یک مذاکره درک کنید طرف مقابل مردد هست یا خیر، بیتشر به هوش هیجانی شما بستگی دارد و تحلیل زبان بدن او برای یک فرد عادی عملاً بی فایده است.

کاربرد زبان بدن

گرچه موضوعات زبان بدن در بین دانشمندان مدیریت منتقدان جدّی دارد، لیکن به شدّت کاربردی است. درواقع ماهیت غیر تئوریک بودن آن دلیلی بر کاربردی بودن آن نیز هست. زبان بدن به هر حال زبان مشترک اکثر انسان‌هاست. این که در مورد ماهیت کمتر تئوریک بودن آن هشدار می‌دهیم، منظورمان این نیست که باید آن را نادیده گرفت، بلکه منظورمان این است که باید در استفاده از اصول و یادگیری آن دقّت و وسواس بیشتری به خرج داد.
o بی تردید یک سخنران می‌تواند با به کارگیری اصول زبان بدن، قدرت بیان خود را افزایش دهد.
o در یک جلسه کاری، خواه و ناخواه ، زبان بدن شما دخیل خواهد بود.
o در یک مصاحبة استخدامی تأثیر زبان بدن هرگز قابل انکار نیست.
o در برخورد با مراجعه‌کنندکان و مشتریان شرکت، زبان بدن حتما می‌تواند کارساز باشد.
o زبان بدن برای فروشندگان جهت متقاعد کردن مشتریان و درک بهتر بازخوردها ضروری است.
o در روابط اجتماعی، برخورد با انتقادها، درخواست‌ها و … مهارت‌های زبان بدن مفید هستند.

 

چند مورد از کاربردی ترین نکات زبان بدن:


o ارتباط چشمی
چه شنونده باشید و چه گوینده، ارتباط چشمی، ارتباط طرفین را عمیق تر و صمیمی تر می‌کند .
o تأثیرگذاری اوّلیه
تحقیقات نشان می‌دهد، عموم افراد در برخورد با دیگران در چند ثانیة اوّل، یک برداشت کلی از طرف مقابل به دست می‌آورند و تا پایان جلسه، این برداشت را حفظ می‌کنند. بهتر است در جلسات کاری به موقع، آراسته و با پوششی متناسب در جلسه حاضر شوید.
o دست دادن
دست دادن اصولی و قدرتمند می‌تواند جهت شروع یک مذاکرة خوب، مؤثّر باشد.
o قدرت لبخند
افرادی با هوش هیجانی بالا، با یک لبخند بیشترین تأثیر را روی مخاطب خود می‌گذارند. بهتر است همیشه لبخند بر لب داشته باشید. طبیعتاً هیج مخاطبی دوست ندارد، طرف مقابل خود را عبوس و اخمو ببیند.
o استفاده از دست، صورت، سر و تمام بدن جهت انتقال پیام

 

سبک زندگی

سبک زندگی مفهومی کاملا نسبی و در عین حال وسیع است. به اختصار به چند مورد از مقوله های کاربردی سبک زندگی می پردازیم:
1. مدیریت روابط عاطفی

نیاز به تعلّق و عشق، در بین تمامی انسان‌ها بارز و برجسته است. مدیریت روابط عاطفی تأثیر مستقیم ‌روی کیفیت زندگی و شغلی هر فردی دارد.
در یک رابطة عاطفی سالم، شنوندة خوب بودن و درک تفاوت‌های طرف مقابل و برشمردن ویژگی‌ها و نقاط مثبت او حرف اوّل را می‌زند.
ریشة اصلی اغلب مشکلات زوجین، در این مسئله نهفته است که هریک می‌کوشند دیگری را کنترل کنند و رفتار او را مطابق خواستة خود تغیییر دهند. در یک رابطة عاطفی سالم، کنترل گری هیچ جایگاهی ندارد و هر یک از طرفین می‌کوشند به شکوفایی استعدادها و کشف نقاط مثبت دیگری کمک کنند. در واقع هریک می‌کوشند دنیای دیگری را بزرگ تر نمایند، نه کوچک تر.

2. خواب مناسب
کم خوابی یا خواب بیش از اندازه هم تبعات جسمی (چاقی یا لاغری، عدم تعادل هورمونی، بیماری‌های قلبی، تضعیف سیستم ایمنی بدن و …) و هم تبعات روحی( افسردگی، کاهش عزّت نفس، خلق و خوی تند و تهاجمی، کاهش قدرت یادگیری و …) بر جای می‌گذارد. خواب مناسب خوابی است که حداقل دارای چند ویژگی زیر باشد:
• حدود 2 ساعت بعد از صرف شام باشد.
• حدود ساعت 11 شب شروع شود.
• فرد صبح‌ها بدون زنگ و هشدار از خواب برخیزد.
• حدود 7 الی 8 ساعت ادامه یابد.
• فرد هر روز صبح سر زمان معینی بیدار شود.
• با صرف یک شام سبک همراه باشد.
• از هرگونه روشنایی و آلودگی صوتی به دور باشد.
• همراه با وبگردی و شبکه‌های اجتماعی به خواب نرفته باشد.

3. عدم وابستگی به موبایل و شبکه‌های اجتماعی
وابستگی به موبایل یا Mobile Dependency یکی از دغدغه‌های دنیای امروز است. این دغدغه فقط برای پدر و مادرهایی نیست که با نگاهی مضطرب، چهرة فرزندانشان را در مهمانی‌ها می‌بینند که بر صفحة موبایل خیره شده و بی دلیل اخم می‌کنند و یا لبخند می‌زنند، بلکه دامنگیر همة نوجوانان و مدیران و کارآفرینان نیز شده است.
وابستگی و عادت به موبایل منجر به اضطراب و استرس، کاهش تمرکز، جدایی، نبودن در لحظه حال و … می‌شود.
بر اساس مطالعات انجام شده در آمریکا، ۶۵ درصد مردم موبایل خود را هنگام خواب نزدیک خود نگه می‌دارند. فراموش نکنید که معایب موبایل و شبکه‌های اجتماعی به شیوة استفاده ما از این ابزارها بستگی دارد.
ما باید هر روز تمرین کنیم، وابستگی خود را به موبایل و شبکه های اجتماعی کمتر و کمتر بکینم.

4. چرا من خوشحال نیستم؟
افراد زیادی را می‌بینیم و یا ممکن است برای خودمان نیز اتفاق افتاده باشد، که بدون این که کمبودی خاص در زندگی داشته باشیم، لیکن احساس خوشنودی نمی کنیم. به نظر می‌رسد دلیل این مسئله ممکن است یکی از موارد زیر باشد:

o زندگی من بر مدار سرعت است.
کافی است کمی سرعت را کم کنید. رسیدن به همه چیز در زمان کم و تعجیل در دست یافتن به ایده‌آل‌ها و نداشتن مهارت در لذّت بردن از داشته‌ها و حداقل‌ها، عامل شماره یک ناخوشی‌های ماست.

o مدام به عواملی فکر می‌کنم که تحت کنترل من نیست.
کافی است تمرکز خود را روی عواملی بگذارید که تحت کنترل شماست. از جمله مرتّب کردن اتاق خواب و میز کار و فایل‌ها و پوشه‌ها در کامپیوتر و لیست کردن و پیگیری کارهای عقب افتاده و … به جای فکر کردن و نگران شدن و بحث کردن در مورد شرایط اقتصادی و رفتار دیگران و اتفاقات و رویدادهای اجتماعی و … روی عوامل شخصی و شغلی خودتان تمرکز کنید.

o ارزش‌ها در زندگی من گم شده است.
سلامتی، نوع دوستی، صداقت، وفاداری، ایثار و …از ارزش‌هایی ‌است که در زندگی هر فردی اگر رنگ ببازد، حتی با رسیدن به مرتفع ترین قله‌ها، احساس خوشبختی نخواهد کرد.
ارزش‌ها چتریست بر سر اهداف. بدون ارزش‌ها، رسیدن به اهداف لذت بخش نخواهد بود.

o کیفیت روابط من با دیگران ضعیف است.
بدون مهارت‌های ارتباطی، شاخص‌های کیفیت زندگی تنزل خواهد یافت. ارتباط با همسر، فرزند، پدر، مشتری، رئیس، همکار، دوست، کارمند و … در زندگی هیچ کس قابل انکار نیست. مهارت‌های ارتباطی‌تان را توسعه دهید.
o در ذهن خود، ترازویی ساخته‌ام که همة باورها و عقیده‌ها و رفتارها و داشته‌ها و نداشته‌های دیگران را با آن می‌سنجم.
گاهی اوقات کفة من سنگین تر می‌شود و احساس غرور و خود بزرگ بینی و خودشیفتگی به من دست می‌دهد.گاهی نیز کفة من سبک‌تر می‌شود و احساس خودکم بینی و حقارت و ضعف … در من ظاهر می‌شود.
برای رسیدن به حال خوب، باید این ترازوها را شکست …و تفاوت‌ها را دید. # درک تفاوت‌ها، زیباترین درک‌هاست و منشاء خوش ترین حال‌ها…
o از خودمان انتظاراتی داریم که بیش از حد بالا هستند.
باید عینک واقع بینی به چشم‌ها بزنیم و زندگی خود را بر مبنای توانمندی‌ها و واقعیت‌ها شکل دهیم.
o اطرافمان پر از آدم‌های افسرده و غمگین است.
اگر زندگی شاد می‌خواهید با آدم‌های شاد معاشرت کنید.
o برای شاد نبودن خود دلیل‌هایی داریم و این بخشی از هویت مارا تشکیل می‌دهد.
باورها و نگرش‌ها و خرافات‌های سنتی را کنار بگذارید و خودتان منشاء شادی و نشاط در زندگی باشید.

5. سحر خیزی
۹۰ درصد مدیرانی که لورا وندرکام مورد مطالعه قرار داده است قبل از ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می‌شوند. باب ایگر مدیرعامل دیزنی مطالعة روزانه خود را ساعت ۴:۳۰ صبح شروع می‌کند.
سحرخیزی، یک انضباط شخصی است که نشاط، انرژی، کیفیت تفکّر و بهره وری فردی شما را به طرز چشمگیری افزایش می‌دهد. سحرخیزی باعث می شود نسبت به دیگران احساس جلوتر بودن داشته باشید و این مسئله روی عزّت نفس شما نیز مؤثّر است.

هر روز صبح، غزالی در آفریقا بیدار می‌شود،
او نیک می‌داند که باید تندتر از سریع ترین شیر بدود تا شکار نشود.
و هر روز صبح شیری در آفریقا بیدار می‌شود، او نیز نیک می‌داند که باید تندتر از کندترین غزال بدود،
تا از گرسنگی نمیرد …
مهم نیست که شیر هستید یا غزال!
بهتر است با طلوع خورشید، دویدن را آغاز کنید.

بعد از بیدار شدن صبحگاهی بهتر است مقداری کار فیزیکی (نرمش، پیاده روی، و …) انجام دهید تا سطح هوشیاریتان افزایش پیدا کند و کارهای مهمی را که باید در طول روز انجام دهید، مرور کنید. هرگز بلافاصله بعد از بیدار شدن سراغ شبکه‌های اجتماعی نروید. شکرگذاری و به خاطر سپردن داشته‌ها و مرور خاطره‌های لذت بخش در صبحگاه‌ها می‌تواند انرژی بخش و کسالت زدا باشد.

6. برخی از مقوله‌های دیگر سبک زندگی
o تغذیه سالم
o بخشیدن و هدیه دادن
o بهبود رابطه با فرزندان
o ورزش اصولی و منظم
o توجه به ارزش‌ها و معنویات
o سفر، مطالعه و کسب تجربه‌های جدید

 

عزّت نفس

کسی که برای خودش ارزش قائل نیست، از شر او ایمن مباش! امام حسین (ع)

اگر بخواهیم در توسعة فردی فقط به یک مهارت تمرکز کنیم، آن مهارت، عزّت نفس است. عزّت نفس ریشة اغلب ویژگی‌ها و خلق و خوی‌ها و رفتارهای ما را تشکیل می‌دهد. خجولی، ضعف اعتماد به نفس، افسردگی، نارضایتی از زندگی، ضعف در روابط اجتماعی همه و همه محصول عزّت نفس پایین است. عزّت نفس در یک کلمه یعنی احساس ارزشمند بودن. احساس ارزشمند بودن یا نبودن از بدو تولّد تا فرایند رشد و نوجوانی در انسان شکل می‌گیرد و تغییر آن در بزرگسالی کار چندان ساده‌ای نیست، لیکن با آگاهی از اصول و مبانی آن و با تمرین و تکرار می‌توان آن را بهبود بخشید.
کسی که در زندگی نتوانسته است احساس ارزشمند بودن را تجربه کند، پیوسته به دنبال این است که به دیگران ثابت کند فرد با ارزشی است. بنابراین زیاد بحث می‌کند تا دیده شود. همچنین، با دیگران مخالفت می‌کند تا خود را ثابت کند. از انتقاد کردن به هیچ وجه خوشش نمی‌آید و بقیه را به تمسخر می‌گیرد تا بلکه خود را در موضعی بالاتر نشان دهد.

برخی نشانه‌ها و علامت‌های کمبود عزّت نفس

o حساسیت بیش از حد به نظرها و انتقادهای دیگران
معمولاً دیگران با انتقاد کردن، توهین و تحقیر، مسخره کردن، بزرگ جلوه دادن ضعف‌ها و اشتباهات ما، عمداً یا سهواً می‌توانند عزّت نفس ما را در معرض حمله و تهدید قرار می‌دهند .امّا تفاوت ما انسان‌ها با یکدیگر در این است که بعضی از ما، کمتر و بعضی بیشتر به نظرات و مواضع دیگران حساس هستیم. افرادی با عزّت نفس ضعیف، به شدّت تحت تأثیر انتقادها و تحقیرهای دیگران قرار می‌گیرند.

o قضاوت و ارزیابی ضعیف از خود
خود کم بینی و ارزیابی ضعیف برخی افراد از توانمندی‌های خود، از نشانه‌های بارز عزّت نفس پایین در آنان است. گرچه ممکن است این افراد در ظاهر نمایش قدرتمندی از خود داشته باشند، امّا در درون از ضعف و بی مایگی به خود می‌لرزند.

o مقایسة خود با دیگران
افرادی که کمبود عزّت نفس دارند، مدام خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند و چون خودشان را ضعیف و بی ارزش می‌پندارند، در عمل نیز سعی می‌کنند نشانه‌هایی برای این ضعف خود پیدا کنند؛ گرچه ممکن است این گونه نباشد. بنابراین معمولاً دنبال نشانه‌هایی می‌روند که خودشان را نسبت به دیگران ضعیف تر ببینند.

o تفاسیر منفی از پیام‌ها و ضعف در ارتباط مؤثّر
افرادی که عزّت نفس پایینی دارند، چون مدام تحقیر شده‌اند و بی حرمتی دیده‌اند، در ارتباط با دیگران نیز، دنبال نشانه‌هایی می‌روند که ثابت کنند به آن‌ها بی حرمتی و توهین شده است. بنابراین مدام می‌خواهند ثابت کنند که شما یا دیگران به آن‌ها بی حرمتی کرده‌اید. در واقع اگر پیام شما به چندین شکل قابل تفسیر باشد، آن‌ها بدبینانه ترین حالت را در نظر می گیرند.

 

راه‌کارهایی جهت افزایش عزّت نفس

دقّت نمایید اگر پیامدهای عزّت نفس پایین را معکوس کنید، عزّت نفس افزایش پیدا نمی‌کند. مثلاً کاهش عزّت نفس باعث خجولی می‌شود و خجولی نیز باعث می‌شود که فرد نتواند در جمع صحبت کند. حال اگر همان فرد را تمرین دهید که در جمع حرف بزند، عزّت نفس او تغییری نخواهد کرد. در مباحث توسعة فردی، راه کارهای متعدد برای افزایش عزّت نفس وجود دارد. در اینجا به ذکر چند راه‌کار عملی و مؤثّر می‌پردازیم.

o تمرکز
انجام یک کار با تمرکز بیشتر، یعنی احترام و ارزش بیشتر به خود. مثلاً اگر صبحانه را بدون هیچ عجله‌ای، با حوصله و تمرکز بیشتری میل نمایید، نسبت به حالتی که همزمان با پوشیدن لباس و عجله میل می‌کنید، پایه‌های عزّت نفس شما محکم تر خواهد شد. هرچه شتاب و سرعت را در انجام کارها کمتر کنید، یعنی فشارهای محیطی را نادیده می‌گیرید و این یعنی توجه به خود. البته تمرکز در هر کاری، از جمله راه رفتن، سخنرانی کردن و … دقّت و کیفیت آن کار را نیز افزایش می‌دهد و در نتیجه با دستاوردهای بهتر، عزّت نفس نیز شکوفاتر خواهد شد.

o بهداشت شخصی
شاید هیچ جایی به موضوع رابطة بهداشت شخصی و عزّت نفس اشاره نشده باشد، لیکن با قاطعیت می‌توان گفت هرچه جسم خود را پاکیزه نگه دارید، لباس‌های تمیزتر بپوشید و به بهداشت شخصی خود، اهمیت بیشتری بدهید، احساس ارزشمندی شما نیز بیشتر و بیشتر می‌شود.

o هنر دیدن تفاوت‌ها به جای مقایسه و قضاوت‌ها
هر مقایسه‌ای همراه با قضاوت خواهد بود. نتیجة این قضاوت نیز دو چیز است: یا خودکم بینی و احساس حقارت و یا خودبزرگ بینی و غرور. نتیجه این که، مقایسة خودمان با دیگران اساساً غلط است. مقایسة دو پدیده با هم، زمانی منطقی و معقول به نظر می‌رسد که از تمامی جوانب مثل هم باشند و صرفاً از یک جنبه که مورد مقایسه قرار می‌گیرند، باهم تفاوت داشته باشند. از آنجایی‌که هر انسانی از نظر ژنتیک، شرایط کودکی، باورها و عقاید، اهداف و آرزوها، توانمندی‌ها و پتانسیل‌ها، و … منحصر به فرد است، مقایسة دو انسان باهم نیز نمی‌تواند صحیح باشد.
یکی از عالی ترین هنر هر فردی، هنر دیدن تفاوت‌هاست. تفاوت‌های فردی را بدون مقایسه و قضاوت دیدن، کاری است که باید مدام تمرین کنیم. نهایت زیبایی و رضایتمندی در درک تفاوت‌هاست. قرار نیست همة انسان‌ها مثل ما فکر کنند، مثل ما رفتار کنند و مثل ما حرف بزنند. یکی از ریشه‌های عدم رضایت ما از زندگی نیز این است که در ذهن خود ترازویی ساخته‌ایم که باورها و رفتارها و داشته‌ها و نداشته‌های دیگران را با آن می‌سنجیم. برای رسیدن به آرامش و عزّت نفس در زندگی باید این ترازوها را شکست و تفاوت‌ها را دید.

o ورزش و عزّت نفس
ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی
(فردوسی بزرگ)
ضعف جسمانی بی تردید منجر به ضعف اعتماد به نفس و احساس عدم شایستگی می‌شود. ورزش و تقویت قوای جسمانی از هر حیث، تأثیر مثبت و مستقیم روی احساس توانمندی و احساس شایستگی و نتیجتاً عزّت نفس ما خواهد داشت. یک برنامة ورزشی منظّم، تا حد زیادی هم رخوت و افسردگی و کسالت را از ما دور می‌کند و هم شادی و نشاط و سرزندگی را به ارمغان می‌آورد.

o توسعة مهارت‌ها
فراگیری مهارت‌های جدید، کاربردی، مفید و ارزشمند، عزّت نفس را توسعه می‌دهد. تصوّر کنید در یک ساحل در حالی که به تفریح نشسته‌اید، آن طرف تر کودکی در حال غرق شدن است و شما با مهارت بالای شنای خود به درون آب می‌پرید و وی را نجات می‌دهید. می‌توانید حدس بزنید بعد از این عمل چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ این همان گوهر گرانبها‌ و نایاب احساس ارزشمندی است که عزّت نفس را توسعه می‌دهد.

o گفت و گوی درونی مثبت
هر انسانی مدام در حال گفت و گو با نفس خودش است. در روانشناسی اصطلاحی وجود دارد به نام «نشخوار فکری». در واقع در هر لحظه ما افکار زیادی به سراغمان می‌آید و در مورد آن‌ها با خودمان گفت و گو می‌کنیم. کیفیت این گفت و گو‌ها، می‌تواند حس خوشایند یا ناخوشایندی را به ما منتقل کند. برخی از این گفت و گو‌ها اساساً بیهوده هستند که باید از ذهن پاک شوند. یک ذهن آگاه و هدفمند می‌تواند با خالی کردن خود از افکار و گفت و گوهای منفی و باطل، گفت و گوهای مثبت و قدرشناسی را جایگزین کند و عزّت نفس بالایی را برای خود به ارمغان بیاورد.

o انجام کارهای ارزشمند
اگر بپذیریم که عزّت نفس یعنی احساس ارزشمد بودن، قدم بعدی این است که لیستی از ارزش‌ها را مشخص کنیم. مثلاً کمک به دیگران یک ارزش است. صداقت یک ارزش است. حال، انجام هر کاری که در باور ما یک ارزش باشد، احساس ارزشمند بودن (عزّت نفس) را تقویت می‌کند.

 

تفاوت عزّت نفس با اعتماد به نفس

برخی افراد عزّت نفس و اعتماد به نفس را باهم یکی می‌دانند. در صورتی‌که این دو اساساً باهم متفاوت هستند. تفاوت این دو را با یک مثالی شرح می‌دهم.
تصوّر کنید یک راننده در یک اتوبان با سرعت بسیار بالا رانندگی می‌کند. همة اتومبیل‌ها را پشت سر خود می‌گذارد و با یک احساس شور و شعف و موفقیت، به کسی هم اجازه نمی‌دهد که از او سبقت بگیرد و خود را سلطان جاده می‌داند و با مهارت بسیار بالایی نیز این کار را ادامه می‌دهد. می‌توان گفت این راننده اعتماد به نفس بالا و عزّت نفس بسیار پایینی دارد. کسی که جان خود و دیگران را به خطر می‌اندازد و به دنبال جلب توجه دیگران است، بی تردید از ضعفِ عزّت نفس رنج می‌برد. عزّت نفس یعنی احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس یعنی باور و اعتماد به توانمندی‌ها و مهارت‌های خود. عزّت نفس، اعتماد به نفس هم می‌آورد، امّا عکس آن صادق نیست.

 

مهم‌ترین عوامل مؤثّر بر عزّت نفس

o پذیرفته شدن
همة انسان‌ها کم و بیش نیاز دارند که توسط دیگران مورد تأئید و پذیرش قرار گیرند؛ در دوران کودکی توسط والدین، در سنین جوانی توسط دوستان و همکاران و در سنین پیری توسط فرزندان و اطرافیان. هرچه یک فرد توسط دیگران بیشتر مورد تأیید و پذیرش قرار گیرد، ریشه‌های عزّت نفس در او محکم‌تر می‌شود.

o شایستگی‌های اخلاقی
به میزانی که یک فرد احساس کند پایبند به ارزش‌های اخلاقی می‌باشد، عزّت نفس او تقویت خواهد شد و به میزانی که احساس کند پایبند به ارزش‌ها نیست، عزّت نفس او رو به ضعف خواهد نهاد. برای افزایش عزّت نفس باید سراغ ارزش‌های اخلاقی رفت و نسبت به آن‌ها متعهد بود.

o قدرت تأثیر گذاری
به میزانی که یک فرد احساس کند توانایی کنترل و اثرگذاشتن بر دیگران و محیط اطراف را دارد، عزّت نفس او نیز تقویت خواهد شد و بالعکس.

o دستاورد‌ها
عزّت نفس در واقع بعد از مشاهدة نتایج مثبت و دستیابی به موفقیت‌های متوالی حاصل می‌شود. کسی که به دلیل ضعف در مهارت‌های اجرایی مدام شکست می‌خورد، با هر بار شکست، ضربه‌ای محکم به عزّت نفس او نیز وارد می‌شود.

 

مهارت تصمیم گیری

اگر بخواهیم مدیریت را در یک کلمه تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم: مدیریت یعنی تصمیم گیری. بزرگ‌ترین چالش‌های ما در زندگی و در کسب و کار چالش تصمصم گیری است. تصمیم گیری در مسائل مالی، در ارتباطات، در زندگی روزمره، در انتخاب واژگان و …
گرچه تصممیم‌گیری در حوزه‌های مختلف به دانش خاص در آن زمینه نیاز دارد، امّا فرایند آن در همة زمینه‌ها یکیست و از این رو، تصمیم گیری به عنوان یک مهارت اساسی در توسعة فردی قلمداد می‌شود.
حتماً شما هم افرادی را دیده‌اید که در اتخاذ یک تصمیم ساده مثلاً انتخاب یک پیراهن وقت زیادی را هدر می‌دهند و نهایتاً از انتخاب خود نیز ناراضی هستند. مسئلة اصلی در اینجا پیچیدگی انتخاب پیراهن نیست، بلکه ضعف در مهارت تصمیم گیری است.
مهارت تصمیم گیری می‌کوشد کمک کند تا خطاهای ما در تصمیم گیری کاهش یافته و احتمال انتخاب مناسب و تصمیم گیری درست افزایش یابد.

فرار از تصمیم‌های بزرگ به تصمیم‌های کوچک، یکی از راه‌های گریز ما انسان‌ها از ترس ِ تصمیم گیری است.
با تقسیم یک گاو به دو قسمت، دو گوساله نخواهیم داشت. بلکه یک گاو مرده خواهیم داشت. ما با خرد کردن یک تصمیم به تصمیم‌های کوچک‌تر، عملاً اصل آن تصمیم را کنار گذاشته و سرگرم انتخاب‌های دیگری شده‌ایم.
تصمیم نگرفتن، خود یک تصمیم است. کسی که ترجیح می‌دهد در مورد ترک کارش فعلاً صحبتی نکند، در واقع تصمیم گرفته است زمان بیشتری را صرف کند تا به یک انتخاب برسد.

 

فرآیند کلی تصمیم گیری

هر نوع تصمیمی چه بزرگ و چه کوچک، طی یک فرایند اتخاذ می‌شود. گرچه برخی از تصمیمات روزمره توسط ذهن ناخودآگاه ما و خیلی سریع صورت می‌گیرد، امّا برخی از تصمیمات مهم تر در زندگی، وقت بیشتری را می‌طلبد. با آگاهی و تمرکز بر هر یک از مراحل در فرایند تصمیم گیری می‌توانیم کیفیت تصمیم‌هایمان را افزایش دهیم.
در وهلة اوّل باید مسئله را به خوبی درک کنید. اگر مسئله به خوبی درک نشده باشد، همة پاسخ‌های احتمالی نادرست خواهد بود. مرحلة دوم، مرحلة یافتن راه حل‌های ممکن برای حل مسئله مذکور است. در مرحلة سوم باید یک معیار برای سنجش و ارزیابی راه حل‌های ممکن انتخاب کنید. به عنوان مثال می‌توانیم هزینه یا سود را معیار ارزیابی قرار دهیم؛ یعنی راه حل‌های را که هزینه کمتر یا سودی بیشتر دارند، مورد تأئید قرار دهیم. در مرحلة چهارم باید نتایج حاصل از هر یک از راه حل‌های ممکن را تعیین کنید. نتایج مثبت و منفی راه حل‌ها در این مرحله مشخص می‌شوند. سرانجام، مرحلةآخر مرحله ارزیابی و انتخاب راه حل‌ها از طریق بررسی نتایج حاصل از آن‌ها است.

 

چند راه‌کار جهت بهبود مهارت تصمیم گیری


o مشاوره بگیرید

مشاوره گرفتن همیشه خوب است، مگر این که هدف از مشاوره گرفتن ترسیدن از پذیرش پاسخی باشد که در ذهن داریم.

o تصمیم گیری سریع را تمرین کنید

به خاطر بسپارید برخی اوقات، هزینة تصمیم نگرفتن خیلی بیشتر از هزینه یک تصمیم اشتباه است. اطّلاعات بسیار زیاد، فرایند تصمیم گیری را طولانی تر و کیفیت آن را کم تر می‌کند. سعی کنید برخی از گزینه‌ها را فیلتر کنید.

o یک استراتژی داشته باشید

استراتژی یعنی تعیین یک محدوده برای انتخاب. اگر وارد یک رستوران با منوی آزاد شوید، از بین صدها غذا و سالاد و دسر کدام غذاها را انتخاب می‌کنید؟ بهتر است از قبل رژیم غذایی خود را بشناسید. مثلاً اگر برنامه غذایی شما، شب‌ها سبزیجات است، طبیعتا بسیاری از گزینه‌ها برای شما حذف خواهند شد، در غیر این‌صورت، انتخاب‌های شما بی هدف و تصادفی خواهد بود.

 

برخی از خطاهای رایج در تصمیم گیری


o برخورد گزینشی با اطّلاعات و خطای تأیید خود (Confirmation Bias)

یکی از کارکردهای مهم مغز این است که می‌تواند پیام‌هایی را که برای ما جذاب یا مفید نیستند، فیلتر کند و انرژی خود را برای پردازش پیام‌های مفیدتر ذخیره نماید. همین مسئله می‌تواند به یک خطا در تصمیم گیری تبدیل شود. زیرا مغز ما اطّلاعات را به صورت گزینشی دریافت و تحلیل می‌کند. عملاً ما به صورت ناخودآگاه و ناخواسته، هر گزینه‌ای را که با باورهای ما یا نگرش‌های ما یا انتخاب‌های قبلی ما در تضاد باشند،‌ کنار می‌گذاریم. این مسئله از این جهت می‌تواند یک خطا محسوب شود که انسان‌ها همیشه دروغ‌های آرامش بخش را به واقعیت‌های تلخ ترجیح می‌دهند.

ذهن انسان به دنبال امنیت می‌گردد تا واقعیت و امنیت از طریق تأیید دانسته‌های قبلی حاصل می‌شود.
(دوید مک رانی)

o ترس از دست دادن و دام حفظ وضعیت موجود

به دست آوردن هر چیزی که ما آن را خوب می‌دانیم، لذت بخش است. امّا رنج از دست دادن آن، بیشتر است. به همین دلیل انسان‌ها همیشه نگران از دست دادن هستند. اکثر انسان‌ها تصوّر می‌کنند با اتخاذ یک تصمیم جدید وضعیت موجود را از دست خواهند داد و این نگرانی مانع از اتخاذ تصمیم‌های جدید و خلاقانه می‌شود.

o تمرکز بر آخرین اطّلاعات (Recency Bias)

اکثر ما در شرایط تصمیم گیری، آخرین اطّلاعاتی را که دربارة موضوع دریافت کرده‌ایم، ملاک قرار داده و تمایل چندانی به تغییر دیدگاه و یا به دست آوردن اطّلاعات جدید نداریم. در چنین حالتی بهتر است منابع اطّلاعات را گسترده تر و به هر یک از منابع امتیاز جداگانه‌ای اختصاص دهیم تا تصمیم نهایی برایند کلیه امتیازها باشد.

o تفکّر کلیشه‌ای یا استریوتایپ Stereotype

ما انسان‌ها برای تحلیل و قضاوت سریع تر در مورد دیگران، روشی بسیار کاربردی و احمقانه آموخته‌ایم: طبقه بندی! ما انسان‌ها به صورت ذاتی از ابهام فرار می‌کنیم و طبقه‌بندی یکی از بهترین شیوه‌هایی است که مغز انسان برای کاستن از ابهام دنیای اطراف خود فرا گرفته است.
به این مثال توجه کنید: فرض کنیم من به شما بگویم: من مرد هستم. مسلمان هستم. در دهة پنجم زندگی خود به سر می‌برم. مدیرعامل و مالک یک شرکت هستم. متأهل هستم. دو فرزند دارم. در یک شهر بزرگ زندگی می‌کنم. چه اطّلاعاتی به شما داده‌ام؟
ذهن ما انسان‌ها بلافاصله،حتی بدون این که بفهمیم، نقاط کور خود را پر می‌کند. این که چه قضاوتی داریم، به عوامل متعدد، از جمله تجربیات قبلی زندگی ما بازمی‌گردد. به عبارت دیگر:
• برای هر یک از ما، بسته به تجربیات و دانسته‌های قبلی‌مان، مرد بودن تبعاتی هم دارد.
• مسلمان بودن هم، معنا و تبعات خود را دارد.
• مدیرعامل بخش خصوصی بودن هم می‌تواند حدسیات و نتیجه‌گیری‌هایی را به همراه داشته باشد.
• متأهل بودن هم همین‌طور.
این پدیده‌ای است که در میان خطاهای ادراکی، استریوتایپ نامیده می‌شود. استریوتایپ، یعنی پیش‌داوری در مورد افراد بر اساس گروه یا جامعه‌ای که به آن تعلق دارند.

 

سایر خطاهای رایج در تصمیم گیری:

o تفکّر همه یا هیچ یا All or nothing
o تعمیم دادن یا Over-generalization
o برچسب گذاری بر روی خود و دیگران یا Labeling
o بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی یا Magnification / Minimization
o حذف رویدادها و اطّلاعات مثبت یا Disqualifying Positives
o پریدن به نتیجه بدون طی شدن مسیر Jumping to Conclusions
o شخصی کردن و به خودگرفتن Personalization
o ذهن خوانی یا Mindreading
o خطای‌هاله‌ای (Halo Effect)
o اعتماد به نفس بیش از حد (Overconfidence Bias)
o خطای تمرکز بر اطّلاعات در دسترس یا Availability Bias
o سوگیری یا تعصبBias

 

مهارت‌های ارتباطی

تنها 12.5 % از هر موفقیت کاری مربوط به علم، مهارت و تجربه ی انسان است و 87.5 % آن در اثر توانایی برقراری ارتباط مؤثّر با مردم است.
(مؤسسة پژوهشی استنفورد)

ارتباط به چه معناست؟ فرایند انتقال پیام بین دونفر، به گونه‌ای که گیرنده منظور فرستنده را درک نماید. تصوّر کنید یک ایرانی با یک فرانسوی مواجه می‌شود. ایرانی فقط زبان فارسی بلد است و شروع می‌کند به زبان فارسی احوال‌پرسی کردن. در اینجا ایرانی یک فرستنده است و فرانسوی یک گیرنده. پیام صوتی هم تولید می‌شود و به گیرنده هم می‌رسد، امّا چون گیرنده نمی‌تواند منظور فرستنده را متوجه شود، هیچ ارتباطی برقرار نشده است. این مثال ساده را مطرح کردم برای این که با عناصر یک فرایند ارتباطی و ارتباط مؤثّر آشنا شوید.
از آنجا که انسان یک موجود اجتماعی است، مهارت‌های ارتباطی تأثیر شگفت انگیزی در کیفیت زندگی و شغلی او دارد. یکی از پایه‌ای‌ترین نظریه‌ها در مدیریت، نظریة آقای مینزبرگ می‌باشد که مهارت‌های مورد نیاز مدیران را مشخص کرده است. در این نظریه آمده است که هر مدیری در هر سطحی که باشد به میزان زیادی به مهارت‌های ارتباطی نیاز دارد. شاید هیچ مهارت دیگری در مدیریت کسب و کار تا این اندازه تأثیر گذار نباشد. نحوة ارتباط با زیردستان، با مشتریان، با همکاران، با رقبا، مدیران بالادستی تعیین کنندة سرنوشت ما و یا سازمان ماست.

 

عناصر یک فرآیند ارتباطی و ارتباط مؤثّر

در یک ارتباط ساده، ابتدا فرستنده منظور خود را به یک پیام تبدیل می‌کند (کدگذاری). این پیام توسط گیرنده از کد خارج می‌شود (شنیده و تفسیر) و گیرنده به برداشتی از پیام دست پیدا می‌کند. مثلاً تصوّر کنید فرستنده از شنیدن خبر ازدواج دوستش بسیار هیجان زده شده و این احساسش را می‌خواهد به زبان بیاورد. این احساس به جملات و اصطلاحات بسیار زیادی قابل بیان است. این که فرستنده کدام لغات و ساختار زبانی را انتخاب کند (کدگذاری کند)، بستگی به تجربیات، علائق، مهارت‌های زبانی، اهداف، نیازها و شرایط آن لحظه دارد. نهایتاً فرستنده این جمله را به زبان می‌آورد: امروز دیوانه شدم! حال گیرنده باید این پیام را از کد خارج کند. این که گیرنده چگونه این پیام را تفسیر نماید، مجدداً بستگی به تجربیات، علائق، مهارت‌های زبانی، اهداف، نیازها و شرایط آن لحظه دارد. آیا به نظر شما تجربیات، علائق، مهارت‌ها زبانی، اهداف، نیازها و … برای فرستنده و گیرنده یکسان است؟ قطعاً خیر. بنابراین هم در کد گذاری خطاهایی رخ می‌دهد و هم در کدخوانی، و در نتیجه، عین منظور فرستندة پیام با آن چیزی که گیرنده دریافت می‌کند، یکسان نخواهد بود.
بنابراین ارتباط مؤثّر، یعنی برقراری یک ارتباط به گونه‌ای گیرنده عیناً منظور فرستنده را متوجه شود، بسیار مشکل و بعضی مواقع حتی غیر ممکن است
. در واقع تا برقراری ارتباط مؤثّر فاصله‌های زیادی وجود دارد. این نکته برای تمامی مدیران و کارکنان خیلی مهم است که بدانند، همیشه در هر جایی که ارتباط هست، سوء تفاهم و سوء برداشت و تعارض نیز خواهد بود. ما همیشه باید برای کاهش تعارض‌ها و سوء تفاهم‌ها تلاش کنیم. این انتظار که طرف مقابل ما باید عین منظور ما را برداشت کند و مثل ما فکر و رفتار نماید، انتظار بیهوده ایست. زیرا تجربیات، انتظارات، اهداف و باورها و … افراد با هم یکسان نیستند. برای برقراری یک ارتباط مؤثّر، نزدیک بودن نگرش‌ها و باورها و تجربیات گیرنده و فرستنده به هم خیلی اهمیت دارد. دریافت بازخوردهای مستمر می‌تواند سو برداشت‌ها را کاهش دهد.

 

مهارت‌های ارتباطی در یک نگاه

بر اساس الگوی‌های ارتباط، در یک ارتباط عمدتاً دو طرف وجود دارد. فرستنده و گیرنده. بنابراین برخی مهارت‌های ارتباطی به فرستندة پیام مربوط می‌شود و برخی نیز به گیرندة پیام. به طور کلی دو دسته مهارت‌های ارتباطی وجود دارد: مهارت‌های شنیدن (مربوط به گیرندة پیام) و مهارت‌های بیانی (مربوط به فرستندة پیام).
اگر انواع پیام‌ها را پیام‌های کتبی، شفاهی و غیرکلامی بدانیم، مهارت‌های بیانی به سه نوع مهارت خلاصه می‌شود. مهارت فن بیان و سخنرانی، مهارت گزارش نویسی، مهارت زبان بدن. خلاصه این که یک فرد باید بتواند خوب حرف بزند، خوب بنویسد و از زبان بدن خود به خوبی استفاده کند.
مهارت‌های شنیدن، بیشتر به نگرش‌های ما وابسته است؛ از جمله مهارت قضاوت نکردن، مهارت تفکّر انتقادی، مهارت تمرکز، و ….

 

دو مهارت کلیدی در ارتباط مؤثّر


o مهارت در ارائه و دریافت بازخورد

در نقش یک شنونده همواره با جملاتی مثل “منظورتون این بود؟”، ” اجازه بدید من مطمئن شوم منظور شما را متوجه شوم! ” و یا در نقش یک گوینده جملاتی مثل ” هیج ابهامی ندارید؟”، برداشت شما از صحبت‌های من چه بود؟”، من تونستم منظورمو به خوبی بیان کنم؟” و … باعث می‌شود که بازخورد‌های بیشتری از طرف مقابل بگیرید و با توجه به آن بازخوردها، پیام‌های بهتر و مؤثّرتری ارسال کنید. یک فروشنده موفق، یک رهبر قدرتمند و یک همسر ماهر همیشه بازخورد می‌دهد و بازخورد می‌گیرد تا مطمئن شود پیامش به درستی منتقل شده و یا پیام را به درستی دریافت کرده است. در دریافت و ارائه بازخورد دقّت نمایید که بازخورد نباید همراه با قضاوت باشد. مثلاً جملة ” تو خیلی بی ادب هستی” ، به هیچ وجه یک بازخورد مؤثّر نیست. سعی کنید رفتاری را که از طرف مقابل دیده‌اید و تأثیری که این رفتار روی شما گذاشته است، بیان کنید . مثلاً “دیروز در جلسة همکاران وقتی شما وارد شدید، به همه سلام کردید، به جز من. من واقعاً ناراحت شدم.”

o مهارت در شنیدن

اکثر افراد به با نیت شنیدن به حرفهای طرف مقابل گوش نمی دهند، بلکه خودشان را برای پاسخ دادن آماده می کنند.

منظور ما از شنیدن، بُعد فیزیولوژیک شنیدن نیست که در گوش اتفاق می‌افتد، بلکه بعد فکری آن است که در مغز اتفاق می‌افتد. یک شنوندة فعال، در لحظة شنیدن به هیچ چیزی به جز پیام‌های کلامی و غیر کلامی طرف مقابل فکر نمی‌کند، خود را برای پاسخ دادن آماده نمی‌کند و از فرصت شنیدن صرفاً برای تفکّر و تعمق روی صحبت‌های طرف مقابل استفاده می‌کند. شنوندة فعال بودن مهارت سختی است که می‌توان با تمرین و تکرار آن را بهبود بخشید. شنوندة فعال، هدفش این است که منظور طرف مقابل را به درستی و بدون تعصب و قضاوت درک نماید.


o زبان بدن در ارتباط موثر

همچنان‌که در بحث مهارت‌های ارتباطی مطرح شد، پیام‌ها می‌توانند کلامی و یا غیر کلامی باشند. بخش غیر کلامی پیام‌ها از طریق نظام جسمی ما (بدن) به دیگران منتقل می‌شود. نکتة مهم اینجاست که همیشه زبان بدن بر زبان کلامی مقدّم است. هم در دوران کودکی که برقراری ارتباط از طریق حرکات دست، سر، و .. (زبان بدن) شروع می‌شود و هم در سنین بالا و در جلسات و ملاقات‌ها، نخست این بدن ماست که به سخن می‌آید.
زبان بدن از نظر اکثر مؤلّفان و مدرّسان ممکن است تفسیر حرکات و حالت‌های مختلف افراد در مذاکرات و یا سایر جاها باشد. مثلاً این که اگر کسی در جلسة مذاکره مدام با دست‌هایش صورتش را لمس می‌کند و یا ریشش را می‌خارد، یعنی این که وی تردید دارد و …
مدل کاربردی زبان بدن، این است که بدانیم چگونه وارد جلسه مذاکره شویم؟ چگونه لباس بپوشیم؟ در سخنرانی چگونه از حرکات دست و صورتمان استفاده کنیم؟ #ارتباط_چشمی برقرار کنیم و … در واقع منظورم این است که بهتر است به جای تفسیر حرکات و حالات طرف مقابل، خودمان یک سری اصول را رعایت کنیم.

 

هوش هیجانی

اکثراً هوش هیجانی را به اختصار EQ می‌نامند در صورتی‌که صحیح آن EI به معنای Emotional Intelligence می‌باشد. همچنین هوش هیجانی را ممکن است هوش احساسی، هوش عاطفی، هوش ارتباطی،هوش اجتماعی و … هم بدانند، امّا در اصل، مفاهیم همة این اصطلاحات عموماً یکی است و وقتی از Emotional Intelligence صحبت می‌کنیم منظورمان این تعریف است:
توانایی شناخت و کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران.
این، جامع ترین و صحیح ترین تعریف هوش هیجانی می‌باشد و نیازی نیست به دنبال تعریف دیگری از هوش هیجانی باشید. طبق این تعریف هوش هیجانی چهار مؤلفه دارد:

o خود آگاهی (شناخت احساسات و هیجانات خود)
o دیگر آگاهی (شناخت احساسات و هیجانات دیگران)
o خود کنترلی (کنترل احساسات و هیجانات خود)
o دیگر کنترلی (کنترل احساسات و هیجانات دیگران)


افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، شناخت خوبی از ویژگی‌های روانشناختی خود دارند و به راحتی می‌توانند آن‌ها را کنترل کنند. بنابراین عصبانی نمی‌شوند، از قدرت سازگاری بالا برخوردارند، خشم خود را کنترل می‌کنند، می‌توانند حس مثبت را در خودشان به وجود بیاورند و همچنین می‌توانند طرف مقابل خود را درک کنند و روی آن‌ها تأثیر بگذارند. این افراد در کارهای فروش، مدیریت نیروی انسانی، کار تیمی و … بسیار موفق عمل می‌کنند. هوش هیجانی از مؤلفه‌های بسیار تأثیر گذار در موفقیت افراد محسوب می‌شود. افراد با هوش هیجانی پایین در کارهای مدیریتی موفق نخواهند شد. همچنین کیفیت زندگی شخصی و اجتماعی افراد با هوش هیجانی بالا نسبتاً بالا و مطلوب خواهد بود. در رابطه با هوش هیجانی مهم‌ترین نکته این است که هوش هیجانی قابل توسعه است و با تمرین و آگاهی می‌توان آن را در دراز مدّت، بهبود بخشید.

 

ابعاد هوش هیجانی (از نظر بنیانگذار اصلی آن، دنیل گلمن)

o خودآگاهی (Self-awareness)
شناخت نقاط قوّت و ضعف خود، انگیزه‌ها و باورها و ارزش‌ها و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم.
o خودتنظیمی( خود کنترلی) (Self-regulation)
تنظیم و کنترل هیجان‌ها و احساس‌ها و انگیزه‌ها در وضعیت‌های مختلف و تغییر جهت آن‌ها (مثلاً کنترل خشم و عصبانیت و ایجاد احساس مثبت در خود و برانگیختن خود و …)
o خودانگیزشی (Self-motivation)
حفظ سطح بالای انگیزه در خود حتی بعد از شکست‌ها
o همدلی (Empathy)
درک وضعیت احساسی و هیجانی دیگران
o مهارت اجتماعی (Social Skill)
برقراری روابط مؤثّر و صمیمی با دیگران و تأثیرگذاری بر آن‌ها

کاربرد هوش هیجانی در کسب و کار
اصلی ترین کاربرد هوش هیجانی در کسب و کار در مقولة فروش و رهبری است.
افرادی با هوش هیجانی پایین بی تردید نمی‌توانند در امر رهبری موفق عمل نمایند. هوش هیجانی در برانگیختن گروه‌های کاری و کارکنان به شدت مؤثّر است. افرادی با هوش هیجانی بالا، مذاکره کنندگان قوی تری خواهند بود و در متقاعد کردن مشتری در فرایند فروش، بسیار موفق عمل خواهند کرد. این افراد روابط مؤثّرتر با زیردستان، همکاران، بالادستان و سایرین خواهند داشت. تعارض‌های بین فردی را به راحتی مدیریت می‌کنند و توانایی بالایی در تحت تأثیر قراردادن دیگران دارند.

 

کاربرد هوش هیجانی زندگی

کاربرد هوش هیجانی در زندگی و بهبود کیفیت آن چشمگیر است. رفع تعارض‌های بین فردی، روابط سالم با همسر، والدین، فرزندنان، دوستان و زندگی بر اساس واقعیت‌ها و سازگاری با شرایط از مهم‌ترین کاربردهای هوش هیجانی در زندگی است. افرادی با هوش هیجانی بالا از زندگی خود راضی‌تر هستند؛ چون در شرایط مختلف تصمیمات هوشمندانه تری اتخاذ می‌کنند و دیگران را نیز با خود همراه کرده و ستایش دیگران را جلب می‌نمایند.مدیریت ذهن

زندگی همان‌قدر ساده یا سخت می‌شود که خودمان بخواهیم.
(دونا اسمالین)

مدیریت ذهن

همه چیز از ذهن شروع می‌شود. ذهن مرکز برنامه ریزی، قضاوت، ارزیابی و هویت هر انسانی است. یک اتاق خواب یا یک میز آشفته، انعکاسی از یک ذهن آشفته است. افکار منفی، مکالمات درونی زائد و مخرّب، حواس پرتی، در لحظه نبودن، همه و همه از عوامل استرس، افسردگی و کاهش بهره وری فردی است. برای ایجاد نظم در زندگی و کنترل آن، ابتدا باید ذهن خود را مدیریت کنید. مهارت مدیریت ذهن می‌تواند به افراد کمک کند تا در شرایط موجود، بهره وری فردی خود را توسعه داده و کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند.

 

برخی از تکنیک‌هایی که به شما کمک می‌کند تا بر ذهن خود کنترل و تسلط بیشتری داشته باشید:

1. قدردانی
قدردانی یعنی برشمردن و تحسین کردن چیزهایی که دارید. هر روز وقت مشخصی را در نظر بگیرید و موهبت‌های زندگی تان را یک به یک برشمرید تا تعادل به زندگی‌تان بازگردد. بی تردید زمانی که قدردان هستید، خشم و افسردگی از شما فاصله خواهد گرفت.
2. بی بهانه شاد باشید.
خندیدن و شاد بودن برطرف کنندة حالت تدافعی، تلطیف کنندة روح و از بین برندة استرس است. خنده تعادل روحی شما را باز می‌گرداند.
3. به ذهنتان استراحت بدهید.
لحظاتی در روز را به ذهنتان استراحت مطلق بدهید. یعنی بار مسئولیت پردازش و به کارگیری اطّلاعات را از روی دوش مغزتان بردارید. نه تلویزیون ببینید، نه کتاب بخوانید، نه حرف بزنید و نه فکر کنید.

از زندان ذهن خود رها شوید و عنان زندگی خود را به دست بگیرید.

 

مهارت در فن بیان و سخنوری

 

آدمی مخفیست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان
(مولانا)
بی تردید توانایی بالا در ارائة مطلب و سخن‌وری، در موفقیت شغلی و زندگی باکیفیت مؤثّر است، امّا باید توجه داشت که مجموعه مهارت‌های فنّ بیان و سخن‌وری نیز از جمله مهارت‌هایی هستند که بیشتر از مخاطب، استاد دارد. دلیل این امر هم آن است که چون تقریباً برای فنّ بیان و سخن‌وری سبک و اصول مشخصی وجود ندارد ( اگر هم وجود داشته باشد، خاستگاه علمی و آکادمیک ندارد). هرکسی می‌تواند بر اساس تجربیات و تمایلات خود سبکی را در این زمینه ارائه دهد. اعتقاد ما بر این است که مهارت‌های سخنرانی عمدتاً با تجربه و تمرین و تکرار حاصل می‌شود و نباید به دنبال راه میان بری برای آن بود. نکتة مهم تر این است که مطلبی که قرار است ارائه شود، حداقل به اندازه نحوة بیان آن اهمیت دارد. به زبان ساده اگر شما چیزی برای بیان ندارید، فن بیان به درد شما نمی‌خورد. پس بهتر ست نخست به فکر محتوا باشید و سپس روش ارائة آن.
مهارت در ارائة مطلب و سخن‌وری می‌تواند در برگیرندة مجموعه‌ای از مهارت‌های فردی و بین فردی از جمله مدیریت استرس، زبان بدن، ارائه بازخورد، خلاقیت، مدیریت زمان، کنترل صدا، و … می‌باشد.

 

مهارت مذاکره

شما آنچه را که لیاقتش را دارید، به دست نمی‌آورید، مگر آن که برای آن مذاکره کنید.

ما با مذاکره اصولی، از حق خودمان دفاع می‌کنیم، شایستگی خودمان را به نمایش می‌گذاریم، موانع سرِ راه اهدافمان را بر می‌داریم و…. بنابراین می‌توان گفت ما همیشه و در همه حال در حال مذاکره هستیم. مذاکره می‌تواند تجاری، سیاسی، دوستانه و … باشد. یک #مذاکره_اصولی، آداب و فنونی دارد که یادگیری آن‌ها می‌تواند نتایج بهتری را برای ما به ارمغان بیاورد.
در یک مذاکره حداقل دو طرف درگیر هستند. این افراد آمده‌اند تا چیزی را بدهند و چیزی را به دست بیاورند ( داد و ستد). بنابراین مجموعه# مهارت‌های_بین_فردی، به خصوص #هوش_هیجانی و #زبان بدن، در کیفیت یک مذاکره اثر بسزایی دارد. یکی از مهارت‌های اصلی در هر مذاکره‌ای مهارت #مدیریت_تعارض است. چون در هر حال بین خواسته‌ها و نیازهای طرفین تعارض وجود دارد.
گرچه اعتقاد بر این است که مذاکره علم زندگی‌است، لیکن کاربرد مذاکره عموماً در #بازاریابی و #فروش است. فروشنده‌های خوب مذاکره کننده‌های قوی هستند. آن‌ها قادرند با درک شرایط مذاکره، تأثیر بالقوّه‌ روی طرف مقابل بگذارند و فروش را به سرانجام برسانند. تکنیک‌ها و مهارت‌های مذاکره در مدیریت نیروی انسانی، کار تیمی و رهبری نیز مؤثّر است.

 

مهارت مدیریت زمان

کسی که نتواند زمان خود را مدیریت کند، هیچ چیز دیگری را نیز نخواهد توانست مدیریت کند.
(پیتر دراکر)
مدیریت زمان به معنای سر وقت حاضر شدن و خوش قول بودن نیست. به معنای برنامه‌ریزی دقیق و ایجاد جدول زمان‌بندی منظم هم نیست. مدیریت زمان در یک کلمه یعنی مدیریت بر خود. مدیریت زمان یعنی استفاده مؤثّر و کارا از زمان. برای استفاده مؤثّر تر از زمان باید فعالیت‌هایی را که برای ما مهم هستند و بایستی در اسرع وقت انجام دهیم و یا فعالیت‌هایی را که نباید انجام دهیم و به آن‌ها نه بگوییم، مشخص کنیم. البته لازمة این کار، داشتن یک استراتژی در زندگی است. کسی که توانایی مدیریت امور خود را ندارد، انتظار نمی‌رود که بتواند دیگران را مدیریت نماید. مديريت زمان موجب افزایش بهره وری فردی و شغلی و همچنین كاهش استرس شده و همين امر موجب بهبود سلامت روحي و جسمي مي شود.

 

مدیریت زمان و تفکّر سیستمی

آنچه ما واقعا نداریم، زمان نیست، بلکه مهارت مدیریت زمان است.

تصوّر کنید که شما در حال آماده شدن برای شرکت در کنکور کارشناسی ارشد هستید. روزانه 9 ساعت مطالعه مفید دارید. استراحت و ورزش منظم هم در برنامة شما گنجانده شده و توانایی بالایی هم در #نه_گفتن دارید و هیچ چیز و هیچ کس تحت هیچ شرایطی قدرت برهم زدن برنامه‌های شما را ندارد. از پیشرفت برنامه‌ها بسیار راضی هستید و در آزمون‌های آزمایشی هم نمره خوبی کسب کرده‌اید. از نظر مدیریت زمان به خودتان چه نمره‌ای می‌دهید؟
ممکن است در این مثال، نمره شما از مدیریت زمان 20 باشد، حال اگر رشتة مناسبی را انتخاب نکرده باشید چی؟ اگر این وقت و انرژی را به جای ادامة تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، صرف راه اندازی یک کسب و کار جدید می‌کردید، آیا در بلند مدّت نتایج بهتری به دست نمی‌آوردید؟
در واقع منظور ما این است که مدیریت زمان، یک هدف نیست، بلکه روشی است برای رسیدن به اهداف شما. اگر اهداف شما به درستی انتخاب نشده باشند، مدیریت زمان هم سودی نخواهد داشت. بهتر است این‌طور بگوییم که:
هیچ کاری بیهوده تر از آن نیست که کاری را که نیازی به انجام دادن آن نداریم، با دقّت و حوصله تمام انجام دهیم.

 

شش اصل کاربردی در مدیریت زمان

اصل اوّل: داشتن اهداف مشخص

غالب افراد از نداشتن هدف مشخص در زندگی رنج می‌برند. داشتن یک زندگی خوب، مفید بودن برای جامعه، رسیدن به آرامش و … هیچ کدام هدف مشخص محسوب نمی‌شوند. هدف مشخص یعنی هدفی که واقع بینانه، دارای محدودیت زمانی، قابل اندازه گیری و قابل دستیابی باشد. مثلاً این که شما بگویید در شش ماه آینده می‌خواهم در آزمون آیلتس نمره 7.5 بگیرم و یا تلاش می‌کنم تا 2000 تا از این محصول را بفروشم، می‌تواند یک هدف مشخص باشد. بدون داشتن هدف مشخص، مدیریت زمان فاقد معناست. کسب و کارها نیز در وهلة اوّل باید اهدافی مشخص و واقع بینانه ای داشته باشد.
مؤثّرترین روش برای دستیابی به اهداف بلند مدّت این است که آن‌ها را به اهداف کوتاه مدّت تر و مشخص‌تر تبدیل کنید. خرد کردن اهداف به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید برنامة روزانه داشته باشید و روند دستیابی به اهداف را ارزیابی کنید. برنامه‌های روزانة خود را به صورت چک لیست یادداشت نمایید، زمان انجام آن‌ها را مشخص کنید و در پایان روز، نتیجه را بررسی نمایید. اهداف کوتاه مدّت و برنامه‌های هفتگی و روزانه، بهتر است مکتوب باشند.

اصل دوم: اولویت بندی کارها

کلیة فعالیت‌هایی که ما در طول روز انجام می‌دهیم به دو دسته تقسیم می‌شوند:
کارهای مهم:
کارهایی هستند که در راستای اهداف تعیین شده ما هستند و تأثیر آن‌ها در بلند مدّت بر روی اهداف‌مان مشخص می‌شوند. مانند شرکت در یک دورة آموزشی، ورزش کردن، برنامه‌ریزی کردن و …
کارهای ضروری:
کارهایی هستند که باید در زمان مشخصی انجام شوند و انجام دادن یا ندادنشان در کوتاه مدّت تبعاتی دارد. مانند پاسخ دادن به تماس‌های تلفنی، پذیرایی از یک میهمان ناخوانده و …
با در نظر گرفتن این دو نوع فعالیت، متوجه می‌شویم که در واقع ما با چهار نوع فعالیت همیشه مواجه هستیم:

o کارهای مهم و فوری: این قبیل کارها هم اهمیت زیادی برای ما دارند و هم این که باید در زمان مشخصی انجام شوند. چون همراه با فوریت هستند، این قبیل کارها خود به خود انجام می‌‌گیرند. به قول یک ضرب‌المثل، میّت هیچ‌گاه روی زمین نمی‌ماند.
اگر شما در خیابان دچار سانحه شوید، رفتن به بیمارستان یک کار مهم و ضروری است. مهم است چون با سلامتی شما ارتباط دارد، فوری است، زیرا همین الآن باید مراجعه کنید، نمی‌توانید بگویید دو روز دیگر می‌روم. فوریت این نوع کارها باعث می‌شود که به موفع انجام شوند. اگر شما هم نتوانید انجام دهید، معمولاً افرادی پیدا می‌شوند که شما را به بیمارستان منتقل کنند. شرکت در آزمون استخدامی هم از همین نوع است.
o کارهای مهم و غیر فوری: این قبیل کارها، اموری هستند که افراد موفق و ناموفق را از هم جدا می‌‌کند، زیرا معمولاً افراد ناموفق آن‌ها را به تعویق می‌‌اندازند، چون فوریتی ندارند. مانند ورزش کردن. شما اگر امروز ورزش نکنید هیچ زیانی به شما نمی‌رسد، هیچ اجباری هم وجود ندارد که امروز ورزش کنید. چون هیچ فوریتی وجود ندارد. غالب افراد برای این قبیل کارها بهانه می‌آورند. امّا در بلند مدّت آثار ورزش نکردن نمایان خواهد شد. در واقع انجام دادن این قبیل کارها نیاز به کنترل‌های درونی و انضباط فردی دارد. انضباط فردی همان عاملی است که شما را وادار می‌کند کارهایی را که می‌دانید مهم است به موقع انجام دهید، حتی اگر تمایلی به انجام آن ر ا ندارید. به جرأت می توان گفت یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت همین انضباط فردی است.

به احساس مثبت یا منفی‌تان اهمیت ندهید، وظیفه‌تان را انجام دهید.

o کارهای فوری و غیر مهم: این کارها در جهت اهداف نیستند، امّا برای انجام آن‌ها فوریت وجود دارد. مثلاً اگر ماشین شما پنچر شود، ضرورتاً باید برای پنجرگیری اقدام نمایید. این قبیل کارها را می‌توان به فرد دیگری محوّل کرد و یا به گونه‌ای مدیریت کرد که وقت کمتری از شما گرفته شود.
o کارهای غیر مهم و غیر ضروری: بعضی افراد به خاطر ناتوانی در انجام کارهای مهم و فوری (گاهی برای تفنن و گاهی برای فرار از تمرکز حواس ) خود را به این کارها سرگرم می‌‌کنند.

موفقیت در مدیریت صحیح زمان، وابسته به انتخاب بین کارهای مهم و غیر مهم است. پس برای موفقیت در مدیریت زمان:
• از کارهای غیر مهم صرف نظر کنید.
• کارها را اولویت بندی کنید.
• راهزنان وقت را بشناسید.
• راه‌های تولید یا ایجاد وقت را یاد بگیرید.

اصل سوم: مهارت نه گفتن

تفاوت افراد موفق و افراد خیلی موفق در این است که افراد خیلی موفق، تقریباً به همه چیز نه می‌گویند. (وارن بافت)
نوآوری یعنی نه گفتن به هزاران چیز. (استیو جابز)

اگر در صدد کسب موفق هستید، علاوه بر برنامه ریزی و تمرکز باید بتوانید موارد ناخواسته را دفع کنید. موارد ناخواسته و پیش بینی نشده، اصطلاحاً راهزنان_زمان نامیده می‌شوند. راهزنان زمان برنامه‌های شما را مختل می‌کنند و زمان شما را هدر می‌دهند. یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها در این زمینه #مهارت_نه_گفتن است.از نظر استیو جابز نیز
برای نه گفتن اصول زیر را تمرین کنید:
o صریح و قاطع نه بگویید.
o محترمانه نه بگویید.
o بعد از نه گفتن عذرخواهی نکنید.
o توضیحات اضافی ندهید.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که شما قبل از این که مهارت نه گفتن را به دست بیاورید، باید #مهارت_نه_شنیدن را نیز بیاموزید. منظور این است که اگر کسی به شما “نه” گفت، نباید نگران شوید. توقعات بیجا از دیگران نداشته باشید و مسئولیت زندگی‌تان را خودتان بپذیرید. #عزّت_نفس داشته باشید و نشان دهید که نه گفتن دیگران هیچ تأثیری نمی‌تواند در اراده و انگیزه شما ایجاد کند.
عوامل اتلاف زمان (راهزنان زمان) را بشناسید:
o گم کردن چيز‌های مورد نياز
o جلسات
o کمال طلبی
o آشفتگی و عدم تمرکز
o صحبت‌های کم اهمیت
o میهمانان ناخوانده
o تلفن‌های مزاحم و غیر ضروری
o نداشتن انضباط کاری
o سستی و بی ارادگی در تصمیم گیری
o دوباره کاری
o ناتوانی در ” نه ” گفتن به خواسته‌های نابه‌جا
o عادت امروز و فردا کردن

اصل چهارم : هنر تفویض اختیار

از نظر پیتر دراکر مدیریت یعنی هنر تفویض اختیار. واگذاری یا محول ساختن وظایف، هنر انجام دادن کار از طریق دیگران است. هر چه بیشتر در مسیر شغلی خود پیش می‌رویم، نیاز به همکاران برای انجام دادن کارها محسوس تر می‌شود. بسیاری از مدیران از محول کردن کار به دیگران و عدم کنترلی که این کار به دنبال خواهد داشت، واهمه دارند؛ امّا غافل از این که، آزاد ساختن وقت خود، برای انجام کارهای مهم‌تر و مفیدتر ضروریست. تفویض اختیار هم باعث رشد تفویض کننده و هم سبب رشد کسی می‌شود که مسئولیت انجام امری را می‌پذیرد.

 

برخی از مهم‌ترین اصول تفویض اختیار:

o تفویض اختیار باید مرحله به مرحله باشد.
o تفویض اختیار باید همراه با دستورالعمل‌های واضح و شفاف باشد.
o تفویض اختیار باید همراه با حمایت‌های لازم باشد.
o به عنوان یک مدیر هرگز کارهای شخصی‌تان را به زیر دستان تفویض نکنید.
o فراموش نکنید، تفویض اختیار به معنای تفویض مسئولیت نیست!!! مسئولیت نهایی کارهایی که به شما محول شده است، با شماست و قابل تفویض نیست.

اصل پنجم: برنامه ریزی روزانه

اهداف سالیانه یا ماهیانه باید تبدیل به اقدامات یا برنامه‌های روزانه شوند. در واقع تا اهداف را به فعالیت‌های روزانه تبدیل نکنید، اهداف شما رویایی بیش نخواهد بود. برای این منظور کافی است لیست فعالیت‌هایی را که قرار است روز بعد یا روزهای بعد انجام دهید، مشخص نمایید و سپس بر اساس لیست مشخص شده کارها را پیش ببرید. برای این کار استفاده از یک دفترچه یادداشت یا نرم افزارهای برنامه ریزی روزانه استفاده نمایید.

 

اصل ششم: قانون KISS (رعایت فشردگی و سادگی)

این قانون باید در تمام کارهایی که انجام می‌دهیم، رعایت شود. اگر برای حل موضوعی یک تلفن کوتاه کافی باشد، تشکیل یک جلسه اتلاف وقت خواهد بود. نوشتن یک گزارش 10 صفحه‌ای در حالی‌که فقط 2 صفحه کافی است، کار بیهوده‌ای محسوب می‌شود. اگر فردی را چندین بار در روز می‌بینیم دیگر نیازی به فرستادن یادداشت برای او نیست.

 

انگیزش درونی

انسانهای ضعیف به دنبال انگیزه می گردند، اما انسانهای قوی، بر می خیزند و کاری که باید انجام دهند را شروع می کنند.
انگیزه (Motivation) یعنی برخاستن و اقدام کردن و حرکت.

در فصل رفتار سازمانی در مورد انگیزه، به طور مفصل بحث خواهیم کرد. در اینجا منظور ما از انگیزه، انگیزه درونی هر فرد است. اگر منتظر باشید کسی بیاید و به شما انگیزه بدهد، هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. انگیزه یک نیروی درونی است که باید از درون بجوشد. انگیزه چیزی است که به رفتار ما شدت می‌دهد، مسیر آن را تعیین می‌کند و ما را در پیمودن راه استوار می‌کند. دقّت نمایید که انگیزه به تنهایی کافی نیست. انگیزه بدون آموزش واقعاً خطر ناک است. از طرف دیگر، اگر انگیزة زیاد به درستی مدیریت نشود، خود می‌تواند به فرسایش و در نهایت به بی انگیزگی منجر شود.

چند گام مؤثّر جهت افزایش انگیزه‌های درونی
o هدف چالشی

برخی افراد می‌گویند ما می‌دانیم که چه می‌خواهیم، امّا انگیزة کافی برای انجام دادن آن را نداریم. این کاملاً نادرست است. زیرا مسئلة اصلی اینجاست که آن‌ها نمی‌دانند دقیقاً چه می‌خواهند. اگر یک هدف چالشی و مشخص داشته باشید، انگیزه خود به خود ایجاد می‌شود. می‌توان انگیزه را با هدف تا حدی یکی دانست. مشکل اکثر افراد بدون انگیزه، این است که هدف مشخصی ندارند.
در هدف گذاری برای آینده، به نتیجه فکر کنید و نه اقدام‌ها. اقدام فی نفسه اصالتی ندارد، بلکه عاملی است برای رسیدن به هدف. هدف باید همیشه جلوی چشمان شما باشد.
o فرسایش ناشی از اقدام‌های همزمان

انجام چندین کار به صورت همزمان هم کیفیت هر کدام از کارها را کاهش می‌دهد و هم انگیزه فرد را.
o علف‌های هرز در زمین برنامه ریزی را از بین ببرید.

این که تصمیم گرفته‌اید هر شب پانزده دقیقه مطالعه کنید،یا ماهانه پنجاه هزار تومان کتاب بخرید، یا هر روز ده دقیقه پیاده‌روی کنید، به خودی خود، نه ارزش دارد و نه امیدوارکننده است. چون دیر یا زود قرار است بی‌انگیزه و فرسوده شوید؛ مگر این که ابتدا بگویید:
قرار است هر شب پانزده دقیقه از چه فعالیتی را کم کنید؟ یا ماهانه پنجاه هزار تومان از بودجة چه چیزی را بکاهید؟ یا هر روز ده دقیقه از چه کاری را به نفع پیاده‌روی حذف کنید؟
o تقویت مثبت (Positive Reinforcement)

هر نوع پاداش یا نتیجه‌ای که باعث شود دفعات تکرار یک رفتار افزایش پیدا کند، یک تقویت کنندة مثبت محسوب می‌شود. تقویت مثبت رفتار، یک شیوة انگیزش است. به این معنا که ما تقویت کننده‌های مثبت را پیدا کنیم و در برنامة خود و دیگران بگنجانیم.
o شکرگزاری

یکی از قوی‌ترین و کاربردی ترین شیوه‌های انگیزش درونی، شکرگزاری است. کافی است هر روز صبح داشته‌های خودتان را مرور کرده و بابت آن‌ها شکرگزاری کنید.

NLP

ان ال پی مخفف عبارت Neuro-Linguistics Programming یا برنامه ریزی عصبی کلامی است که توسط ریچارد بندلر و جان گریندر بسط داده شده است. بحث NLP از بازاری ترین مباحث در حوزة روانشناسی و توسعة فردی به حساب می‌آید و به همین خاطر طرفداران و منتقدان بسیار زیادی دارد. بدون تعصب می‌توان گفت موضوع NLP در بین دانشگاهیان و اساتید مطرح مدیریت و روانشناسی، جایگاه چندانی ندارد، امّا تا دلتان بخواهد مدرس و سخنران و مؤسسه و سایت در این حوزه وجود دارد که معمولاً این افراد اندک تخصصی در روانشناسی و مدیریت هم ندارند. شاید به همین دلیل هم بتوان گفت مباحث مرتبط با NLP ساده و کاربردی است و برای هر مخاطبی با هر سطح دانشی می‌تواند مفید باشد.
بندلر و گریندر ، بر خلاف برخی از کسانی که، نتایج شگفت انگیز و غیرعلمی زیادی از موضوع NLP استخراج می‌کنند، صرفاً یک نتیجه گیری مشخص را مطرح می‌کنند: سیستم عصبی بدن ما، در درک فیزیکی رویدادهای بیرونی محدودیت دارد و میزان این محدودیت‌ها نیز در افراد مختلف متفاوت است. به همین دلیل انسان‌ها، رویدادهای فیزیکی دنیای اطراف را به شکلی محدودتر از واقعیت آن و همین‌طور متفاوت با یکدیگر ادراک می‌کنند.
NLP در واقع مجموعه‌ای از مهارت‌های فردی و بین فردی است که به انسان‌ها کمک می‌کند درک بهتری از خود و دنیای اطراف خود داشته باشند و با حذف موانع شناختی، و اجتماعی زندگی بهتری را تجربه کنند.

برچسب ها: توسعه فردیدکتر علی جمشیدیمهارتهای توسعه فردیموسسه کسب و کار ماد
قبلی اخراج یا انفصال کارکنان
بعدی 6 قدم موثر و کاربردی در مدیریت منابع انسانی + کیفیت زندگی کاری

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

پشتیبانی
دسته‌ها
  • بدون دسته بندی
  • بیوگرافی مشاهیر
  • توسعه فردی
  • خلاصه کتاب
  • دپارتمان فنی و مهندسی
  • دوره مدیریت عالی کسب و کار DBA
  • دوره مدیریت کسب وکار MBA
  • طراحی وب
  • کسب و کار
  • مدیریت استراتژیک
  • مدیریت بازاریابی
  • مدیریت بهره وری
  • مدیریت رفتار سازمانی
  • مدیریت کسب و کار
  • مدیریت منابع انسانی
برچسب‌ها
crm DBA MBA اخراج استراتژی استراتژی تنوع افزایش بهره وری انضباط شخصی انگیزه اهداف رفتار سازمانی بازاریابی بازاریابی شبکه ای بهترین استراتژی توسعه فردی جانشین پروری خلاقیت و نوآوری دوره dba دوره های dba دوره های mba دکتر علی جمشیدی دیجیتال مارکتینگ رفتار سازمانی طراحی سایت علم رفتار سازمانی فرصت های سرمایه گذاری1402 فرهنگ سازمانی فن بیان مدیریت ارتباط با مشتری مدیریت استراتژی مدیریت استراتژیک مدیریت بازاریابی مدیریت رفتار سازمانی مدیریت زمان مدیریت منابع انسانی مدیریت منابع انسانی دیجیتال مدیریت کسب وکار مدیریت کسب و کار مصاحبه ی شغلی منابع انسانی موسسه کسب و کار ماد هفت گام گزینش نیروی انسانی ویلیام گلاسر کارآفرینی کاربرد های رفتار سازمانی گزینش
Whatsapp Instagram Telegram Youtube
logo

بیانیه ارزش

ما معتقد به این سخن هستیم :

مرا به تجربه معلوم گشت اندر آخر احوال 

که ارزش آدمی به علم است و ارزش علم به مال

چشم انداز

ما می خواهیم با شناسایی نیاز های آموزشی جامعه ، موثرترین آموزش های کاربردی را ارائه دهیم و در این مسیر همیشه پیشرو خواهیم بود .

استراتژی

ما فقط یک استراتژی داریم

 و آن رضایت مشتری هایمان است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://maadbs.ir/?p=12231
ورود ×
کد تأیید
لطفا کد تأیید ارسال شده به را وارد کنید
ثبت
ورود / عضویت
یک کد تأیید به شماره همراه شما پیامک خواهد شد
ادامه
ارسال مجدد رمز عبور یکبار مصرف(00:60)
  • (+93) Afghanistan
  • (+355) Albania
  • (+213) Algeria
  • (+1) American Samoa
  • (+376) Andorra
  • (+244) Angola
  • (+1) Anguilla
  • (+1) Antigua
  • (+54) Argentina
  • (+374) Armenia
  • (+297) Aruba
  • (+61) Australia
  • (+43) Austria
  • (+994) Azerbaijan
  • (+973) Bahrain
  • (+880) Bangladesh
  • (+1) Barbados
  • (+375) Belarus
  • (+32) Belgium
  • (+501) Belize
  • (+229) Benin
  • (+1) Bermuda
  • (+975) Bhutan
  • (+591) Bolivia
  • (+599) Bonaire, Sint Eustatius and Saba
  • (+387) Bosnia and Herzegovina
  • (+267) Botswana
  • (+55) Brazil
  • (+246) British Indian Ocean Territory
  • (+1) British Virgin Islands
  • (+673) Brunei
  • (+359) Bulgaria
  • (+226) Burkina Faso
  • (+257) Burundi
  • (+855) Cambodia
  • (+237) Cameroon
  • (+1) Canada
  • (+238) Cape Verde
  • (+1) Cayman Islands
  • (+236) Central African Republic
  • (+235) Chad
  • (+56) Chile
  • (+86) China
  • (+57) Colombia
  • (+269) Comoros
  • (+682) Cook Islands
  • (+225) Côte d'Ivoire
  • (+506) Costa Rica
  • (+385) Croatia
  • (+53) Cuba
  • (+599) Curaçao
  • (+357) Cyprus
  • (+420) Czech Republic
  • (+243) Democratic Republic of the Congo
  • (+45) Denmark
  • (+253) Djibouti
  • (+1) Dominica
  • (+1) Dominican Republic
  • (+593) Ecuador
  • (+20) Egypt
  • (+503) El Salvador
  • (+240) Equatorial Guinea
  • (+291) Eritrea
  • (+372) Estonia
  • (+251) Ethiopia
  • (+500) Falkland Islands
  • (+298) Faroe Islands
  • (+691) Federated States of Micronesia
  • (+679) Fiji
  • (+358) Finland
  • (+33) France
  • (+594) French Guiana
  • (+689) French Polynesia
  • (+241) Gabon
  • (+995) Georgia
  • (+49) Germany
  • (+233) Ghana
  • (+350) Gibraltar
  • (+30) Greece
  • (+299) Greenland
  • (+1) Grenada
  • (+590) Guadeloupe
  • (+1) Guam
  • (+502) Guatemala
  • (+44) Guernsey
  • (+224) Guinea
  • (+245) Guinea-Bissau
  • (+592) Guyana
  • (+509) Haiti
  • (+504) Honduras
  • (+852) Hong Kong
  • (+36) Hungary
  • (+354) Iceland
  • (+91) India
  • (+62) Indonesia
  • (+98) Iran
  • (+964) Iraq
  • (+353) Ireland
  • (+44) Isle Of Man
  • (+972) Israel
  • (+39) Italy
  • (+1) Jamaica
  • (+81) Japan
  • (+44) Jersey
  • (+962) Jordan
  • (+7) Kazakhstan
  • (+254) Kenya
  • (+686) Kiribati
  • (+965) Kuwait
  • (+996) Kyrgyzstan
  • (+856) Laos
  • (+371) Latvia
  • (+961) Lebanon
  • (+266) Lesotho
  • (+231) Liberia
  • (+218) Libya
  • (+423) Liechtenstein
  • (+370) Lithuania
  • (+352) Luxembourg
  • (+853) Macau
  • (+389) Macedonia
  • (+261) Madagascar
  • (+265) Malawi
  • (+60) Malaysia
  • (+960) Maldives
  • (+223) Mali
  • (+356) Malta
  • (+692) Marshall Islands
  • (+596) Martinique
  • (+222) Mauritania
  • (+230) Mauritius
  • (+262) Mayotte
  • (+52) Mexico
  • (+373) Moldova
  • (+377) Monaco
  • (+976) Mongolia
  • (+382) Montenegro
  • (+1) Montserrat
  • (+212) Morocco
  • (+258) Mozambique
  • (+95) Myanmar
  • (+264) Namibia
  • (+674) Nauru
  • (+977) Nepal
  • (+31) Netherlands
  • (+687) New Caledonia
  • (+64) New Zealand
  • (+505) Nicaragua
  • (+227) Niger
  • (+234) Nigeria
  • (+683) Niue
  • (+672) Norfolk Island
  • (+850) North Korea
  • (+1) Northern Mariana Islands
  • (+47) Norway
  • (+968) Oman
  • (+92) Pakistan
  • (+680) Palau
  • (+970) Palestine
  • (+507) Panama
  • (+675) Papua New Guinea
  • (+595) Paraguay
  • (+51) Peru
  • (+63) Philippines
  • (+48) Poland
  • (+351) Portugal
  • (+1) Puerto Rico
  • (+974) Qatar
  • (+242) Republic of the Congo
  • (+40) Romania
  • (+262) Runion
  • (+7) Russia
  • (+250) Rwanda
  • (+290) Saint Helena
  • (+1) Saint Kitts and Nevis
  • (+508) Saint Pierre and Miquelon
  • (+1) Saint Vincent and the Grenadines
  • (+685) Samoa
  • (+378) San Marino
  • (+239) Sao Tome and Principe
  • (+966) Saudi Arabia
  • (+221) Senegal
  • (+381) Serbia
  • (+248) Seychelles
  • (+232) Sierra Leone
  • (+65) Singapore
  • (+1) Sint Maarten
  • (+421) Slovakia
  • (+386) Slovenia
  • (+677) Solomon Islands
  • (+252) Somalia
  • (+27) South Africa
  • (+82) South Korea
  • (+211) South Sudan
  • (+34) Spain
  • (+94) Sri Lanka
  • (+1) St. Lucia
  • (+249) Sudan
  • (+597) Suriname
  • (+268) Swaziland
  • (+46) Sweden
  • (+41) Switzerland
  • (+963) Syria
  • (+886) Taiwan
  • (+992) Tajikistan
  • (+255) Tanzania
  • (+66) Thailand
  • (+1) The Bahamas
  • (+220) The Gambia
  • (+670) Timor-Leste
  • (+228) Togo
  • (+690) Tokelau
  • (+676) Tonga
  • (+1) Trinidad and Tobago
  • (+216) Tunisia
  • (+90) Turkey
  • (+993) Turkmenistan
  • (+1) Turks and Caicos Islands
  • (+688) Tuvalu
  • (+1) U.S. Virgin Islands
  • (+256) Uganda
  • (+380) Ukraine
  • (+971) United Arab Emirates
  • (+44) United Kingdom
  • (+1) United States
  • (+598) Uruguay
  • (+998) Uzbekistan
  • (+678) Vanuatu
  • (+58) Venezuela
  • (+84) Vietnam
  • (+681) Wallis and Futuna
  • (+212) Western Sahara
  • (+967) Yemen
  • (+260) Zambia
  • (+263) Zimbabwe
دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها

طراحی وب

  • 1 دوره

فن بیان

  • 3 دوره

کتاب

  • 7 محصول

مهندسی عمران

  • 41 دوره

پادکست های آموزشی

  • 1 دوره
دوره های کوتاه مدت

دوره های کوتاه مدت

  • 1 دوره

دپارتمان فنی و مهندسی

  • 8 دوره

کامپیوتر

  • 3 دوره
طراحی سایت

طراحی سایت

  • 3 دوره
فنی و مهندسی

حسابداری

  • 2 دوره
مدیریت کسب و کار

مدیریت کسب و کار

  • 25 دوره
دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید
Whatsapp Instagram Telegram Sms
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.

سوالی دارید؟ از ما بپرسید…

آدرس موسسه کسب وکار ماد در سایت نشان

آدرس موسسه کسب وکار ماد در سایت بلد

تماس با ما
  • 09170003188 دپارتمان مدیریت
  • 09361205839 دپارتمان فنی مهندسی
  • 09174157853 دپارتمان آیلتس
  • 09173086118 دپارتمان عمران
  • شنبه تا پنج شنبه از ساعت 8 الی 20
  • info@maadbs.ir
  • شیراز،پل معالی آباد،خیابان شهیدکبار، کوچه یک